- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 765
- امتیاز واکنش
- 15,356
- امتیاز
- 303
- سن
- 25
- زمان حضور
- 35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدون توجه به صدا زدنهای سولماز به اتاقم رفتم، دوش آب گرم رو باز کردم، دوباره صحنهها تو ذهنم مجسم شد انگاری اشکام خشک شده بود؛ دلم مامانم رو میخواست، خانوادهام رو، روشنک کوچولوم رو، دلم برای رستوران تنگ شده بود. اشکام شدت گرفت، صدای در زدن میاومد و سولماز که هی اسمم رو صدا میزد.
شیر آب رو بستم و با همون لباسای خیس در رو باز کردم،...
شیر آب رو بستم و با همون لباسای خیس در رو باز کردم،...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان باران ماه مرداد | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: