- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 765
- امتیاز واکنش
- 15,356
- امتیاز
- 303
- سن
- 25
- زمان حضور
- 35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
اصلا دوست نداشتم که امشب به اون مهمونی برم. دیدن دوباره سیاوش اذیتم میکرد. به دنبال بهانه برای حاضر نشدن تو اون مهمونی بودم که گوشیام تو دستم لرزید.
پیامی از سیاوش، تپش قلبم بیشتر شد. با دستایی که از عرق خیس شده بود پیام رو بازش کردم.
«امشب میبینمت راشا جان، حتی یک درصد هم به فکر نیومدن نباش!»
از جملهی آخرش لرزیدم. حرفاش دیگه...
پیامی از سیاوش، تپش قلبم بیشتر شد. با دستایی که از عرق خیس شده بود پیام رو بازش کردم.
«امشب میبینمت راشا جان، حتی یک درصد هم به فکر نیومدن نباش!»
از جملهی آخرش لرزیدم. حرفاش دیگه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان باران ماه مرداد | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: