خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
#پارت۲۹
#آیناز

زیر سایه‌ی درخت پارک کردم و کج رو به مامان نشستم و به در تکیه دادم.
- می‌شنوم...
موهای پرپشت شرابی‌ش رو با عینک‌ش بالا داد و گفت:
- بیا رضایت بده وحید بیاد بیرون.
چند ثانیه با تعجب نگاه کردم و سپس با صدای بلندی شروع به خنده کردم طوری که چشم‌هام تر شد. انگشت اشاره‌م رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 14 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_۳۰
#مبینا
درسته! خیلی وقت بود به خرید نرفته بودم؛ لحظه‌ای چشم‌هام رو روی هم گشودم و گوشیم رو از روی داشبرد برداشتم.
اما بعد منصرف شدم و سر جای قبلش قرار دادم، بهتر بود تا تنها می‌رفتم؛ شاید این‌طور بهتر بود!
ماشین رو راه انداختم، سکوت مبهمی فضا رو برداشته بود.
دست‌هام به طرف ظبط...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 14 نفر دیگر

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
#پارت_۳۱
#آیناز

برای رفتن کمی مستأصل بودم. کاش قبول نمی‌کردم! اگه می‌گفتم اندکی دلشوره هم داشتم، بی‌جا نبود. پوفی کردم و استیصال رو کنار گذاشتم. مگه قرار چه اتفاقی بیوفته؟
از روی آدرسی که فرستاده بود حرکت کردم که پیام جدیدی ازطرفش رسید.
″لطفا از در پشتی بیاین، اگه پیدا نکردین زنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 14 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
#مبینا
#پارت_۳۲
افکارم رو خالی از فکرهای پوچ لحاظ کردم و به طرف ماشینم گام برداشتم‌. خستگی خیلی خوب خودش رو تو بدونم جا کرده بود.
دوست نداشتم به خونه برم... اما جایی جز خونه نمی‌تونستم برم، بنابراین راهم رو به طرف عمارت کردم کردم.
***
سکوت بود و سکوت و تنها صدای قرچ‌قرچ چیپس و صدای بلد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 14 نفر دیگر

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
#آی‌ناز
#پارت_۳۳

با فکری مغشوش به زمین خیره شده بودم که دانیال دستش‌هاش رو بهم کوبید و باز پرسید:
- یه چیز دیگه بگم؟
با لبخند سرم رو براش تکون دادم. خودش رو نزدیک‌تر کشید و گفت:
- بابا دیگه پیشمون نمیاد؟
دستم رو بین موهای خوش حالتش بردم و در حال نوازش جواب دادم:
- گفتم که عزیزم، بابا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 15 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
#مبینا
#پارت_۳۴
بعد از کمی بررسی پرونده، بی‌حوصله از روی صندلی چرخ‌دارم برخاستم. نگاهم به طرف پنجره‌ی قدی اتاقم پرتاب شد؛ شب بود و ستاره‌ها تو آسمون چشمک می‌زدن، خمیازه‌ای کشیدم و بعد از روجوع به تـ*ـخت خواب، به خواب عمیقی فرو رفتم.
***
تکه‌ای نون بربری از داخل سبد برداشتم که صدای مبایل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 15 نفر دیگر

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
#آیناز
#پارت_۳۵

راجب دیشب هم باید با مامان حرف می‌زدم. چقدر کار و چقدر منی که خسته شده بودم و دیگه نه حال و حوصله و نه توان ادامه داشتنش رو داشتم. اما مجبور بودم که بمونم. شاید هم این همون راهی بود که خودم انتخابش کرده بودم. ولی هر کس دیگه‌ای هم جای من بود، قطعا همین کار رو می‌کرد. از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 15 نفر دیگر

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
#مبینا
#پارت_۳۶
نگاهی شکاک به چهره‌ام نداخت، دستی به ته ریشش کشید و با صدای آرامی گفت:
- همه چیز ممکنه!
تنها نگاهش کردم و حرفی نزدم‌. به قدری بی‌حوصله بودم که حرف زدن برام دشوار بود!
به خودم اومدم نگاهم رو از چهره‌ش گرفتم؛ بعد از کمی صحبت درباره‌ی پرونده و خوردن یه چای دفترم رو ترک کرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 14 نفر دیگر

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
#پارت_۳۷
#آیناز

امروز باید با مامان یک نتیجه‌ی نهایی برای این شرایط پیدا می‌کردیم. باید باهم صحبت می‌کردیم نه از روی لج و لجبازی و عصبانیت، عاقلانه و منطقی! اما این صحبت‌ها کافی نیست فردا صبح اول وقت از سارا می‌خوام یک قرار ملاقات بین من و وکیل وحید و وحید آماده کنه تا شاید از این جنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، -FãTéMęH-، صفا و 13 نفر دیگر

✧آیناز عقیلی✧

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/3/21
ارسال ها
164
امتیاز واکنش
2,769
امتیاز
213
زمان حضور
35 روز 18 ساعت 50 دقیقه
#مبینا
#پارت_۳۸

- هیچ‌کس نمی‌تونه حالم رو درک کنه، توام مثل بقیه! نمی‌تونی، نمی‌تونید، نمی‌تونن!
لحظه‌ای بغض مهمون احساساتم شد، اما سریع بغضم رو قورت دادم، الان وقت اشک و آه نبود!
- خب حالا که چی؟ نمی‌خوای درستش کنی؟ نمی‌خوای درستش کنیم؟ نمی‌خوای آروم زندگی کنی؟
دستش رو آروم از دستم رها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان رگ‌ بی‌ رگ | M O B I N A و ✧آیناز عقیلی✧ کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: masera، Delvin22، -FãTéMęH- و 14 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا