- عضویت
- 23/7/21
- ارسال ها
- 277
- امتیاز واکنش
- 2,388
- امتیاز
- 178
- محل سکونت
- کرمان
- زمان حضور
- 12 روز 13 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
باز زیر خنده زدم که یک چیز سفت توی کلهام خورد. اون کسی هم که زده بود؛ نیکی خره بود!
با حرص و صورت از درد جمع شده گفتم:
- الهی سر تختهیگربه لباس بشورنت! سرم شکست! چته؟ چرا رم میکنی؟
نیکا دست به کمر و با حالت مسخرهای گفت:
- بهجای اینکه ماها رو مسخره کنی یا من رو از لطفت بهرمند کنی؛ قیافهی خودت رو توی...
با حرص و صورت از درد جمع شده گفتم:
- الهی سر تختهیگربه لباس بشورنت! سرم شکست! چته؟ چرا رم میکنی؟
نیکا دست به کمر و با حالت مسخرهای گفت:
- بهجای اینکه ماها رو مسخره کنی یا من رو از لطفت بهرمند کنی؛ قیافهی خودت رو توی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان در حوالی عشق و انتقام | Mobina.85 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: