خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
این روزها سخن بسیاری بهرت ندارم؛ در راستین به این می‌اندیشم که دوات و قلم بسوزانم، گیسو از خونگر برانم[1] و با همان خونگر به میدانی درخور روم؛ ولی پیش از این، نگون[2] نیست از واژگانی نکو آگاهی یابی؛ خِرد[3]!
پس از درد و رنجی که پیوسته در سخنانم بیداد می‌کرد؛ واپسین نامه، بـ*ـو*سه‌ی نیکاو، گل سرخی که پرپرش کردی و به دوزخ راهم پیشکش، آن خنده‌های زهرآلود با طرازان[4] و آرتمیسی که چون ققنوس در من زاده شد و شمشیر آب به دست گرفت؛ به ریشخند تو و نشانی از برتری، پیشکش پسینم بشنو!
در میان آن بس دوزخی که آن تَن بهرم برافروخت و نه بـ*ـو*ستانی از در بهرام گور و شاه بانو؛ مهتری بیامد، خرامان‌خرامان آوا به نرمی برگی که از درخت می ریزد؛ زلف خور یاد[۵] و وارستگی از بر تمام و من او را دستاویز شادی نهادم؛ نمی‌گویم او از جای تو آمده، نه! سخن این است، که هرگز از برای تو جایی نبوده، مگر ژرفای زخم‌هایی در جانم؛ ولی آن هونژاد همنشینی بس نکوست، که ریش‌های[6] تو از سر و دلم می‌ریزد و به گمانم همان پاک نشانی باشد،
که به میدان درخورم رهنمون می‌شود.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. گیسو از خونگر برانم: گیسوانم را با خنجر کوتاه کنم

۲. نگون نیست: بد نیست
۳. خرد: عاقل (به مفهوم کنایی)
4. طراز: نام شهری که به داشتن زیبارویان معروف بوده
۵. زلف‌خور یاد: موهای بسیار درخشان

۶. ریش: زخم


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sotøødeh، Mahla_Bagheri، SelmA و 8 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
هایم من از زمانه
گردون مَهَش فروشد

فردا دگر بیاید
گوهر خَرَد سلانه

#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
متن روان: آه و فریاد من از زمانه‌ای که جواهر خویش را به هیچ می‌فروشد و پس از آن با نیرنگ گوهری دروغین می‌خرد.

مفهوم: مردم روزگار شاعر الماس خویش (اصالت یا امثال آن) را به راحتی از دست می‌دهند؛ تا فردا روزی شکوه ظاهری (هر چیز ظاهری و شکننده) را به دست آورند و به رخ کشند.


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sotøødeh، Mahla_Bagheri، SelmA و 8 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
دیگر از فریاد رسته‌ام.
دیگر سخنی از گریه‌های مرگ‌بار بهر این بی‌خرد نیست.
و دیگر... می‌توانم رویارویت بایستم، سخن از بر کنم چون جان‌ستان و دژخیم[1] و نیک است، اگرت هنوز گونه‌هایم سرخ آید؛ چرا که خِرد به پیش افتاده و می‌کِشد.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

1. جان‌ستان و دژخیم: قاتل و جلاد


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
به هر آن مهتر که سیاهی افسونم می‌پریشد[1]... اوه، راستی! دست‌کم ژرفای سخنم نمی دانید! پس بگذارید سخن ساده‌تر آورم، سروران!
به همه‌ی شما کودکان و بزرگان، که ریشخند بر تیرالین روانه می‌کنید و در پسش آن سخن گفتن به راز[2]؛ به شما که ریشخندانه مزیح[3] می‌گویید، تا غبار پستی از خویش برهید؛ به شما که این چند مرا به ژرفا آزردید، تا کلیدهای شاه نشینی بدزدید و فراز یابید!
آری! روی سخنم شما هستید، کهتران مهتر روی[4]!
این واژگان، نه آنِ[5] دلباختگی‌های پیوسته!
به چه می‌نگرید؟ لبخندهای راستین این پاک آیین شما را به شگفتی می‌کشد؟ از بهر چه تن به تن ز پیرامونم می‌رانی، هزار رنگ؟ تهی ز منی و آن سخن‌های بی‌خرد به آرمان نمی‌رسد؟
آن چیره‌دست جهان بس راست سخن است که پیروزی من نه وابسته به زمین رسیدن شما که چه بسیار پندار پروردید و آفرینتان![6]
پندار پروری رها کنید، اصالتی که چشمانتان را به خون کشانده، بپذیرید و ره خویش برگیرید!
که اگر به راستی اصالتی از سوی تیرا و تیرالین تن به تن نمی‌آزرد، آن شاهزاده‌ی کوردل خون از دهانش برون نمی‌شد[7]؛ که اگر به راستی من، دیوانه قلم و نادان؛ آوای شگفتی از ابروان آن پاک نشان بر‌نمی‌خاست و نیزه‌ی دستم چون نیرنگ گردآفرید دل سهراب نمی‌درید.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#What_do_you_think
#Suga_of_BTS

_______________________________________

1. سیاهی افسون می‌پریشد: اشاره به بد‌خواهی، حسادت، سخره و امثال آن

۲. سخن گفتن به راز: پچ‌پچ
۳. مزیح: شوخی
۴. کهتر مهتر روی: افراد دورو و پستی که ظاهر افراد بااصالت دارند.
۵. آنِ دلباختگی: مربوط به عشق و عاشقی
۶. آن چیره دست جهان.... : اشاره به پارتی از آهنگ what do you think از شوگا عضو بی‌تی‌اس: خنده داره که فکر می‌کنی موفقیت من با شکست تو در ارتباطه، توهمات درجه یکن.

۷. آن شاهزاده‌ی کوردل خون از دهانش برون نمی‌شد: اشاره به رفتارهای نامناسب افرادی با اعتماد به نفس کاذب که افراد باشخصیت را آزار می‌دهد.


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
بیهوده نیست، ما آن سرزمین‌ها را "نو" می‌خوانیم؛ تنها به نام آوازی دیگر از آن بانوی زیبا و پُرافتخار از آن‌جا (گرچه می‌کوشم با خود پیمان ببندم، که تا چندی از بساط چکامه سرایی[1] رها شوم) باری دیگر قلم به دست گرفته‌ام!
باید در آن جشن و پایکوبی می‌ماندم و نوش و آواز از سر می‌گرفتم؛ ولی چشمان و لبخند دیوانه‌وارت مرا به بیرون و به این خم و ابرو کشانده است!
ناسو[2] با آن‌چه ماه پیش بر می‌گذشت، تنها می‌کوشم کلیدهای شاه‌نشینی در دست فشرم[3] و اگرم بیازاری، به زخم زبان یا خونگرت برانم؛ و چرا؟
گوش کن، مهتر! مرا هر چه می‌خواهی بخوان: شیرین چون عسل، تیرالینِ جان و دل، دخت دیوانه‌ی از غار درآمده و مانند آن!
من و تو هیچ‌گاه نمی‌توانیم دست‌کم هم‌سخن‌های نیکو باشیم؛ آه... می پرسی چگونه به خط پایان رسیده‌ام؟ تو راست سخنی! شاید پس از ولی که به دیوانگی و دور از ادبم پاره‌پاره کردی، می‌توانستیم باری دیگر دوستانی زیبا و زیباتر باشیم (آن نیز به سپاس از مهربانی من، نه گستاخی تو!) ولی با سپاس از دیوانگی های پسینت، من راهی نو گزیده‌ام و بس پروردگار را سپاسم، که از گودال شیدایی‌ات رها شده‌ام؛ ای بسا پشیمانی و اندوهش هر از گاهی سرک می‌کشد؛ ولی به نیک خواهی بهر همه‌ی کسانی که یاری گرم بودند؛ دوستان زیبا، دانا و بردبار و آن تَن که مرا نمی‌شناسد و بهرم پای می‌کوبد و می‌خواند؛ راه رهایی از تو، بس بهتر از به دوش کشیدن آن شیدایی مرگبار هست و خواهد بود!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج

_______________________________________

۱. چکامه‌سرایی: شعر و شاعری

۲. ناسو: برخلاف
۳. کلیدهای شاه نشینی در دست فشرم: در جایگاه حقیقی خودم بمانم.


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو با آتش بازی می‌کنی که می‌پنداری مهتری که گستاخانه‌اش زمزمه کردی، تو را با آ*غو*شی باز می‌پذیرد؛ گرچه نمی‌نگری، اینک با اندیشه‌ای آرام بر اورنگ‌گاه بنشسته‌ام، چشمانم چون تَنی است که آرام‌آرام به خواب روی می‌آورد و در سر سپاس می‌گویم که تو را بی‌آن‌که برآیی، از درب کاخم براندم و همه.ی آن‌چه دربر دارم از تو و آن شیدایی پاک و دروغین، اشک‌های فرو ریز از مژگان، اندوهی راستین در دل و شِکوه نزد دوستان فرزانه!
آری! با آتش‌سده[1] بازی می‌کنی، که دیگران را نافرزانه می‌پنداری و گستاخانه آداب می‌دری! و من... سالهای پسین را می‌بینم که تیرالین در گردهمایی بزرگ هواخواهان، تو را بهر این چند گستاخی و دیوانگی سپاس می‌گوید؛ چرا که دستاویز نوشته‌های زیبایم بودی و دوات به کنار.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج

_______________________________________

۱. آتش‌سده: این‌جا منظور آتشی بسیار گسترده و سوزان است.


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیش از آن‌که شاهنامه نویسی[1] از سر گیرم و سرخی چشمانم ناپدید شود؛ منِ پُر احساس این.جاست تا درخور دلبری که هیچ‌گاه نبودی، بدرودت گوید؛ والا!
مهتر آوازخوان! آواز بخوان، رود بساز[2] و پایکوب؛ که من این تَنِ دیوانه را به آسانی و بی‌آن‌که دیگرانم بنگرند، بدرود بگویم:
- درود و بدرود! مرا آن‌گونه گستاخ نه، ولی به جان بنگر؛ ای دستاویز گریه‌های پیوسته و پیوسته‌ی پاییزی!
به جانم بنگری، خواسته‌ی بسیاری است از تو!
پس به پیرامون دریای دل، دستانت را به نرمی رها می‌کنم و می‌روم!
مکوش دربرم‌گیری و آوای هق‌هقت به گوشم رسد!
این سرنوشتی‌ست که هر دویش نوشتیم و از آن دیدارهای شگفت، مزیح‌گویی و خنده‌های دیوانه‌وار از بر کردیم!
من دلت داده بودم و تو دلداری نیکو نبودی، دلبر!
بدرود! سخنانم همین جا تمام است؛ که تیر به سختی کمانم رسیده و می‌توانی در آینه بنگری، که تیرتیزم به میان دو ابرویت بنشسته است!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. شاهنامه‌نویسی: داستان‌نویسی
۲. رود بساز: چنگ بنواز


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 8 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه سخنی از این رساتر است! به تو روی می‌آورم، تا کاغذ را باری دیگر سیاه کنم؛ ولی دریغ از واژه‌ای! اندیشه‌ام تهی است! مرا تبریک گو‌‌، چندان که نیک بشنوم!
" رهایی‌ات شاد باش؛ آرتمیس، تیرا، تیرالین!"
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
***

چه سخنی از این رساتر است! به تو روی می‌آورم، تا کاغذ را باری دیگر سیاه کنم؛ ولی دریغ از واژه‌ای!
بگویم آماده‌ام دلِ باخته پس گیرم؟ نیک! پس گرفتم! همان‌گونه که از آبان و آذر تا این دَم، در نوشته‌های شیدایی فریاد زدم، گریستم، نوش‌دارو یافتم و سهراب زنده شد!
اگر بهر تو باشد، اندیشه‌ام تهی است! سیاهی به شب و دندان به گرگ[1]!
تنها مرا تبریک گو، چندان که نیک بشنوم!
"رهایی‌ات شاد باش؛ آرتمیس، تیرا، تیرالین!"
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. سیاهی به شب و دندان به گرگ: هر کس به کار و راه خودش


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
"تو می‌توانی دست‌کم پست و دیوانه‌ای را دوست بداری؛ تنها نباید برش این دلدادگی آشکار کنی."
آه... شاید بهتر بود این سخن‌فرزانه[1] راست می‌بود؛ آری! می‌توان پست دیوانه را دوست داشت و بنگفت؛ ولی آیا این دلدار را از نوش زهرش بازداشت؟ اگر آری، پس این لَخت‌لَخت خون که از دهان و دلم فرو می‌ریزد و این زخم‌زخم‌های نگارین بر دست نحیفم ریشه در چه دارد؟
برخیزید، مهتران! این دیوانه پیامتان دارد:
- دلدادگی به زهر، سرانجام، زخم است و خودباختگی! و تنی که زخمش خورَد، دو ره بیشتر ندارد، تا روزهای‌ روز گریز از تیر دلدادگی یا فرورفتن در نوش لیلی‌های بهاری[2]!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________

۱. سخنِ فرزانه: سخنی که یک فرزانه گفته است.
۲. نوش لیلی‌های بهاری: وقت گذرانی با معشوق‌های یکی دو روزه


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک زر مرا یک زر تو را
خواهی مرا
زر ده مرا
تاجر مخواه

#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
معنی: اساس معمول معاشرت‌های روزمره‌ی افراد معامله‌گونه است؛ اگر در پی عشق هستی، بی‌قید و شرط این راه را در پیش بگیر.


دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Sotøødeh، Mahla_Bagheri و 8 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا