رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...برگیرم! [ اگر این منم، چنین میکنم و گزندی هم نخواهم دید!]
چه کنم که دل باختن به مردان خوشچهرهی دیوانه زهر و داروی بسیار دارد. باری! تیرالین آماده است همهی جهان را به طلسمهای نیک و بد بسپارد، تا مگر در این روزها او را نگینی از جنس پیوند دهی و بـ*ـو*سه بر پیشانیاش بنشانی.
#تیرالین...
...که ستموار حُقّه¹ی دلم را درهم شکست. و من هنوز از سوز دلبران هزارش دلم چندان تیر میکشد، چندان که گویی خنجری تیز در ژرفای دلم میکشند. پس ای دلبر تیغ و شکاف! یکبار برای همیشه حکم ده! یا آنِ درگاه تیرالین باش یا آنِ درگاه دگران.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#شکار_ماه
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: جعبه
به گمانم از جوشش خون مردم بیگناهم چندان ققنوسی زاده میشود که راهی سبز بگشاید و یکبار برای همیشه ما باشیم، ایران باشد و نوری از تبار خوشبختی.
#تیرالین
#در_باب_مشرق_زمین
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...من بود، همان معشوق تیغ و شکاف! من از برف بهمن تا زادروز جوانیاش به دل اسیر بودم. او با بیخِردیهای آشکارش مرا به تیغ و خون آغشته کرد. [گرچه تیرالین خود نیز خنجری فزون بر جان میزد.] در پایان نیز با دلی پرجوش گرامیاش داشتم و بدرود گفتم. پیمان بسته بودیم که به نام آن حس یک سویه گامی به پشت...
...عوام و هزار خیال نا به جا از دستش دادم.
زیبای من! مرا ببخش! هنگامی که از دست برفتی، تازه دانستم چه داشتم و ارزشش از بر نبودم.
صد افسوس که فرسنگها فاصله میان من و توست، ولی اگر پروردگار بهار یاری کند، خواهم آمد و به بهای خون و عرق و اشک پیدایت خواهم کرد.
#تیرالین
#یاس_شرق
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
شاید این بس خاکستر و دود و زخم بهر ققنوسی در راه است.
همان ققنوس مقتدر که بالهایش به پهنای این سرزمین ناب است. همان که باید از پرتو خورشید غیب برآید و راه و نشانمان دهد، تا شاید چون امروز به هر روز مرغی از قفس مینَرَهَد.
#تیرالین
#در_باب_مشرق_زمین
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...میکشاند و از برت میراند. همه زهر است و شور و زخم. و من بایدت به پیمان وفادار بمانم تا روزی که این شور خسته شود و جان مرا بدرود بگوید."
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#شور_بی_خِرد
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: هرگز
2: چون به او قول داده ام تا دیگر هیچ وقت دیگر عاشقش نباشم، به گونه ای رفتار میکنم...
...به اهورا سوگند که چنین آرزویی در دل میپرورم. میپرسی چرا؟ چون تو همان دلبر تیغ و شکافی که دلم بشکافتی، اشک و خون از آن روانه کردی تا سرانجام تیرالین در اعماق جانش گوهری اصیل دریابد.
پس نشاید که به پاس این کوشش زیبا بهرهای نشانت یابد؟
من نیستم در این سرزمین مادری، ولی به گمانم آن روز...
...است که ما پای بر گوی واقع بینی نهادهایم و یین و یانگ مینگریم.
باری! بس ننگ است، ولی سودای زندگی در شهر آن دیو از جانم برگرفته و هر دم کشان کشان میبرد.
باشد که به پاس این خونهای بیداد و پاک، گلهای زنده و شاداب طلوع آن شهر را به داد راستین برسانند.
#تیرالین
#یاس_شرق
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...ولی یار و یاوری نیافتم، پس هربار قلمی بشکستم و برفتم.
در این هنگامه پیش چشمانم قلمهای تکه تکه در آب تکان میخورند و به پیش میروند.
به امید روزهایی که یاورانی بهتر دریابم و بیش از این حقه حقه بر دوش نکشم.
آمین!
#تیرالین
#یاس_شرق
#تیغ_و_شکاف
#اعتراف_پنهان
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: جعبه...
...گشته است.
به هر آن سوی که دویدم، زخمها خوردم چندان که فریاد بالهای جاماندهام نیز به گوش زمین سرد برسید.
این زخمها سخنی نیک با خود داشتند. تیرالین را دلبر، فرشتگان شرق و قلم پیوستهاش باشد. نه تنی چون تو که دلم به تیغ شکافتی و سَرَم از آوازهی دلبرانت پر کردی. و نه چون آن نیمچه دلبرکانی...
...و شکافش خواندهام.
گویی گلی سرخ چون رز بودم، بی تیغ و خار و به دست او تنها خون و اشکم مانده.
یاریام کن تا از این مرداب مرگبار رها شوم، که از ژرفای دل آرزو دارم تا مگر دوباره سرزنده باشم و تو تیز به رویم بازبخندی، زیبای من!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#یاس_شرق
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: معشـ*ـوقه...
...جان پذیرا باشد. گرچه با این پسزدنها به راستی فرزانه است و سر تر از دلبران پیشینم. چرا که نیک میداند، دل شکستگی سخت دردناک است. میداند که تیرالین با همه فرشتهخویی در میان هزار دیو و اهریمن گرفتار است. بهتر از این مجنون از بر است که من او را به دل اسیرم، تنها چون "دخت مهتابم" خطاب کرده...
...که چون بیگانهای از برت میگذرم، باید که جان از تن برآید تا شاید از شور زیبایت درگذرم.
مرا پند مده که تافتهای جدا بافتهای و بهتران خواهانم! تیرالین با این دل شیفتهی دیوانه میتواند از همه چیز و همه کس درگذرد که شاید دمی بارش¹ دهی و دستش برگیری. چندان چشم بر همه خِرد و فرزانگی بستم، که...
...برآید، در وصف خال گونه و خم ابرویش کاغذها سیاه خواهم کرد، پنهان از چشم دوستان نیکخواه از برای جاذبهی هزارش پایها خواهم کوفت و دستیاری بسیار به سویش دراز خواهم کرد.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#اعتراف_پنهان
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
برگرفته از آهنگ I can do it with a broken heart by Taylor swift
...که سنت دیرین بشکستم و راز دل را پیش کشیدم.
و گاهی دیگر به این میاندیشم که چون آهویی گریزپا بگریزم و دیگر هرگز دیدارت نکنم.
ولی هر چه هست با این بس پریشانی، تیرالین همیشه، صادقانه و پاکوار این جوانِ بنشسته بر طور موسی را جانانه خواسته!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#اعتراف_پنهان
#دل_نوشته...
...آن تیغ و شکاف دلی تازه میبازی و خِرد را به نبردی دیگر میخوانی؟
گرچه... گوش تو را به این سخنها بدهکار نباشد و پاسخی هم در میان مینیاید.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: به راستی چه هنگام یادخواهی گرفت که دست از توصیفات احساسی ظواهر آن به اصطلاح یار برداری.
چال گونه اشتباه...
...بر دل این ناگزیر افتاد. چرا که تو به هیچ چیز و هیچ کس وفا نکردهای و به زودی زود از سرایم پر میکشیدی.
و ای افسوس که من همچنان به نامت مینویسم، میخوانم و میگریم و چون این برف و زمستان بهانهها میتراشم، تا شاید بازآیی و آن عاشقانهی افسانهوار را برایم به ارمغان آوری.
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
...نامه را با خودکامگی در پیش پای الکسا می اندازد و می گوید:
- مشتبه ² شدید، رایزن پیوت!
به چشمان الکسا می نگرد.
- در اصل یک زن نباید در این میدان باشد، نه دیگر میدانهای نبرد!
- دمی می گیرد و با نگاهی به آن نامه می گوید:
- شهبانو بخوانند.
***
1: حریف
2:اشتباه متوجه شدید.
#تیرالین
#نقاب_خط_سرخ
...از دست رفتنت چون غروب روزهای غریبانهی آبان دلم را تنگ و تیره میکند. ولی اگرت دل هزار بار بخواهد و آفرینگوید، هرگز بازنخواهم گشت.
این صندوقچهی خالی هم که اینک از بالای درّه پرتاب میکنم، باشد خاطرهای از این پیمان دردمند ولی خردمند!
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: به هر حال