Tiralin
مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
نویسنده این موضوع
آنها میگویند و دل، که دیگر دری دل به رویت بسته است؛ آری! چون روز روشن است! دستکم آن بانوی اشکریز کودک در بر که مرا به نیکی نمیشناسد نیز میداند! من نیز میدانم!
ولی از هنگامی که پیوسته و پیوسته، ناخواسته و بیزار و به نام اشک و دستمال چشمم به چشمت افتاد، در سرم چون جویبار، روانی، دلبر خوانده! آری! روانی!
روانی به نام روزهایی که دلم پارهپاره و یکسو نهادی؛ به نام سنگ سرزنشی که مردم با چشمها و سخنان پنهانشان روانم میکردند؛ به نام نگاه خیرهات که یادآوریاش خشمگین و خشمگینم میکند و گاه آن خرده روزهای زیبایی که تا دیر هنگام سخن میگفتیم و به گفتهی چکامه سرایان[1] نامدار، گویی به هفده سالگی برگشته بودیم.
من بنا نیست، هیچگاه به دیدارت لبخند زنم، چون آن لبخندی که به هنگام دیدار بر چهره نشاندی؛ نمیتوانم بهسان آن روزها دوست دارت باشم، به گونهای که دیگر از نگاه داشتن سوی چهرهات به بیزاری ماه و خورشید از یکدیگرم؛ ولی سخنی به راه است!
نمیخواهم به یاد من سیاهی افسون بنوشی[2]؛ که آبی آسمان پاک[3] چرا!
اگر باری دیگر به دیدار یکدیگر رسیدیم، رویارویم نایست و چشم ندوز؛ که خم میان ابرو و گذر چرا!
و بدان ما میتوانستیم به ناموری شیرین و فرهاد رسیم، اگر که پلهای پشت را به آتش دوزخ دگرگون[4] نمیساختیم.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
#TO_NO_ONE
_______________________________________
۱. دگرگون: تبدیل
۲. نوشیدن سیاهی افسون: تجربه ی اتفاقات ناگوار و حال بد
۳. آبی آسمان پاک: اتفاقات خوشایند و زیبا
۴. چکامه سرا: شاعر
ولی از هنگامی که پیوسته و پیوسته، ناخواسته و بیزار و به نام اشک و دستمال چشمم به چشمت افتاد، در سرم چون جویبار، روانی، دلبر خوانده! آری! روانی!
روانی به نام روزهایی که دلم پارهپاره و یکسو نهادی؛ به نام سنگ سرزنشی که مردم با چشمها و سخنان پنهانشان روانم میکردند؛ به نام نگاه خیرهات که یادآوریاش خشمگین و خشمگینم میکند و گاه آن خرده روزهای زیبایی که تا دیر هنگام سخن میگفتیم و به گفتهی چکامه سرایان[1] نامدار، گویی به هفده سالگی برگشته بودیم.
من بنا نیست، هیچگاه به دیدارت لبخند زنم، چون آن لبخندی که به هنگام دیدار بر چهره نشاندی؛ نمیتوانم بهسان آن روزها دوست دارت باشم، به گونهای که دیگر از نگاه داشتن سوی چهرهات به بیزاری ماه و خورشید از یکدیگرم؛ ولی سخنی به راه است!
نمیخواهم به یاد من سیاهی افسون بنوشی[2]؛ که آبی آسمان پاک[3] چرا!
اگر باری دیگر به دیدار یکدیگر رسیدیم، رویارویم نایست و چشم ندوز؛ که خم میان ابرو و گذر چرا!
و بدان ما میتوانستیم به ناموری شیرین و فرهاد رسیم، اگر که پلهای پشت را به آتش دوزخ دگرگون[4] نمیساختیم.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
#TO_NO_ONE
_______________________________________
۱. دگرگون: تبدیل
۲. نوشیدن سیاهی افسون: تجربه ی اتفاقات ناگوار و حال بد
۳. آبی آسمان پاک: اتفاقات خوشایند و زیبا
۴. چکامه سرا: شاعر
دلنوشته پیچ و خم دنج | elina2003 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: