خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
ویلچر را متوقف کرد.
- خب پاشو. قرار نیست که من راننده‌ت باشم. باید یه‌کمی هم خودت راه بری.
دستش را زیر بـ*ـغلم برد و آرام بلندم کرد. دمپایی پلاستیکی آبی‌رنگ را روی زمین گذاشتم؛ اما هنوز ایستادن برایم دشوار بود. برای برداشتن هر قدم درد می‌کشیدم و پابه‌پایم می‌آمد. نمی‌خواستم با وجود آن‌همه نگرانی که دارد از درد کشیدنم مطلع شود.
حرف‌هایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب با درد وحشتناک سرم سپری شد. انگار که مسکن‌ها بی‌اثر شده بود؛ البته که در برابر افکار مسموم من کم می‌آوردند. نمی‌دانستم بعد از رفتن از بیمارستان به چه بهانه‌ای می‌توانم نیلوفر را ببینم. اصلاً چرا این‌طور محتاج دیدنش شده‌ام؟ باید هرچه دیدم را بازگو کنم؟ اگر باور نکند و خیال کند دیوانه‌ای بیش نیستم چه؟
عجیب بود که غریبه‌ای که جز نامش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 31 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
- قدرشون رو بدونینا. این مدتی که بیهوش بودین همه رو دیوونه کرده بودن. از نگهبانی تا ریاست بیمارستان دیگه با ایشون آشنایی دارن.
در جواب حرف‌هایش فقط سکوت کردم، بلکه ذهنم نظم و ترتیبی به جملاتم بدهد و بتوانم چیز درستی تحویل بدهم؛ اما انگار زبانم سنگین شده بود.
- خانوم کریمی...
سرنگ را از جعبه بیرون کشید و در بطری کوچک محلول فرو برد.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 31 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستمالی از جیب شلوار جین مشکی‌اش بیرون کشید و روی زخم دستم که احتمالاً به‌خاطر کشیدن سرم بود گذاشت.
- نمی‌شه. دکتر گفت باید تحت‌نظر باشی. ممکنه لـ*ـخته‌ای چیزی...
اجازه ندادم جمله‌اش را تمام کند.
- اینجا دیگه جای موندن نیست.
می‌دانست حرفم عوض نمی‌شود؛ یعنی لحنم آن‌قدر مصمم بود که توجیهش می‌کرد.
- باشه. پس من برم ترتیب کارا رو بدم و آژانس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
این را گفت و سرش را پایین انداخت. او در میانه‌ی ظلمات بود و منی که در چنگال تاریکی، طعم تازیانه‌هایش را می‌چشیدم، بهتر از خودش درک می‌کردم؛ اما این درک کردن خوب نبود؛ چون او حرف‌هایم را به‌حساب دلسوزی می‌گذاشت، نه درک متقابل.
دستم را که ازقضا خواب رفته بود، روی پایم بلند کردم و روی شانه‌‌ی افتاده‌اش گذاشتم. من خوب حرف زدن را هیچ‌وقت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
با چشم بسته بهتر می‌شد دنیا را دید. در واقع آنچه پیرامون رخ می‌داد، بیش از آنکه چشم‌هایم را باز کند، باعث نادیده انگاشته شدن می‌شد. با گذاشتن چشم‌هایم روی هم، انگار تازه بینا می‌شدم. مدت‌ها بود که خودم را در این تاریکی مطلق به زنجیر آویخته بودم. تاریکی‌ای که آغازش تکانش زمین بود و پایانش هم متصل به آسمان بود.
با روشن شدن چراغ‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
به کَل‌کَل‌ها و شوخی‌هایشان عادت داشتم و متقابلاً آن‌ها هم با عکس‌العمل نشان ندادنم خو گرفته بودند. اینکه بابت سکوتم سؤال‌جواب نمی‌شدم، جای شکر داشت.
نقطه‌ی بدی متوقف شده بودم. جایی که رویا و حقیقت تداخل داشت و می‌بایست ناگزير یک راه را برای ادامه برمی‌گزیدم. من آن‌قدر از زندگی دور شده بودم که حتی نفس کشیدن یادم رفته بود. آن‌قدر که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
جسارتی که من نداشتم، در بنیامین لبریز بود. بعد از زلزله و منتقل شدنم به تهران، هیچ‌وقت جرئت برگشت پیدا نکردم. می‌خواستم مخالفت کنم؛ اما دلم برای در آ*غو*ش کشیدن سنگ‌های یادگاری منسوب به آن‌ها پر می‌کشید. ترسی که از کودکی در من ریشه دوانده بود، حالا به‌سختی می‌شد خودم را از زیر سایه‌ی خوفناکش بیرون بکشم. یک رویا، مرا مجاب می‌کرد که آن‌ها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدون اینکه نگاهش را از جدول سودوکو بردارد، زمزمه کرد:
- این دفعه مثل آدمای متشخص قبلش تحقیق می‌کنی، با احترام ازش خواهش می‌کنی که اجازه‌ی آشنایی بیشتر بده؛ نه اینکه مثل خواب‌نماها بشی.
ذهنم را زیرورو کردم تا دست‌هایش را به یاد بیاورم. حق با بنیامین بود. هیچ انگشتری روی انگشت‌های نیلوفر نبود و حالا بعد از ذهنم، نوبت به قلبم رسیده بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,736
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#استاد ایرج بسطامی خواننده موسیقی سنتی یکی از هرازان قربانیان زلزله بم بودن
صدای آرام آهنگ ایرج بسطامی از ضبط قدیمی ماشین شعله‌های آتشی که به قلبم افتاده بود را یاغی می‌کرد. دستم را سمت ضبط بردم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا