خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست‌هایم را روی شانه‌‌ی خاکی‌ شده‌اش قرار دادم. میان خودم و او فاصله دادم. به چشم‌های مشکی‌اش که ناباوری و بهت در آن موج می‌زد، خیره شدم. این نگاه آشنا، همان نگاهی که روی آوار‌ها قفل شده بود، همان نگاهی که دیگر دنیا برایش رنگ باخت.
خون از روی پیشانی‌اش سُر می‌خورد و از فکش روی زمین چکه می‌کرد. دستم را زیر چشم‌های ترش کشیدم. لبخند زدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 32 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پلک‌هایم را از هم فاصله دادم تا به دنبال صاحب صدا بگردم. نگاهم را به چهره‌ی طلبکار دختری که روبه‌رویم ایستاده بود، دوختم. سرم را گرفتم و از روی تـ*ـخت نسبتاً کوچکی که معلوم بود صاحبش همان دخترک عصبانی است، بلند شدم. زیر لـ*ـب غریدم:
- خدای من! این کابوس قصد تموم شدن نداره؟
دخترک ابروهای صاف قهوه‌ای‌رنگش را درهم برد و پایش را به زمین کوبید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
بوی مو‌هایش شیدایم می‌کرد. مثل طعم یک چای داغ در آ*غو*ش مادر، زیر بارش لطیفِ ابرهای بهاری. ناخواسته سرم به سمت موهایش کشیده می‌شد. عطر موهایش را به سلول‌هایم فرستادم و گلی در گلزار سرش کاشتم. موهایش را از همه سمت جمع کردم و در کش موی صورتی‌رنگش محصورشان کردم. ذوق‌زده از روی صندلی سفیدرنگش بلند شد و سمت تـ*ـخت رفت. از روی موکت کف بلند شدم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 32 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیکل کوچک و ریزش در مانتو و شلوار کالباسی با‌مزه‌تر شده بود. با دستش لـ*ـختی از موهای قهوه‌ای‌رنگ را که از مقنعه‌ی سفیدش بیرون ریخته بود، مرتب کرد و به‌سرعت به اتاق مجاور رفت. آرام روی زمین نشستم. دستم را دور سرم قلاب کردم. اینکه نه می‌دانستم کجا هستم و نه اینکه چه بلایی بر سرم آمده، دیوانه‌کننده بود. تا همین چند دقیقه پیش مجنون‌وار با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن بغض صدایش به‌سرعت از روی پله‌ها بلند شدم و ناخودآگاه گفتم:
- اومدم بابا. پنج دقیقه‌ی دیگه پیشتم.
با اینکه خودم هم از این‌چنان حرف زدن تعجبم گرفته بود، اما وقت برای تلف کردن نداشتم. با شتاب سمت مهد کودک رفتم‌. همان راه رفته را بازگشتم تا بالاخره رسیدم. با دیدن چهره‌ی مغموش دم درب مهدکودک که اطرافش پر بود از طرح‌های کارتونی،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر خیال بود، اگر رویا، اگر توهم، من دوست نداشتم تمام شود. می‌خواستم در این رویا چنان جان بدهم که انگار زادروزی نداشتم.
با دیدن ورودی بیمارستان، نورا که در آ*غو*شم خوابیده بود را تکان دادم. با اولین تکان چشم‌هایش را ذوق‌زده باز کرد و با صدای خواب‌آلودش گفت:
- به مامان زنگ بزن بگو بیادش تو همین چمنای روبه‌روی بیمارستان.
مِن‌مِن‌کنان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
آستین‌های روپوش سفیدرنگش را بالا کشید که ساعت مچی طلایی‌‌اش نمایان شد.
- کی جرئت کرده به نورای من بگه کابوس؟ هان؟!
نورا دست‌به‌سـ*ـینه بین ما نشست. زیر لـ*ـب نالیدم:
- همه رو گفتی؟
لبخند خبیثانه‌ای زد و سرش را به نشانه‌ی تأیید تکان داد.
- من هیچی رو از مامان‌نیلوفرم قایم نمی‌کنم که.
پس نام صاحب عقیق‌های زیبا، نیلوفر بود. همان نیلوفری که پدر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمی بعد دکتر رفت و من را با انبوه پرسش‌های ذهنی‌ام تنها گذاشت.
بنیامین کمپوت‌به‌دست روبه‌رویم نشسته بود. دست شکسته‌ام وبال گردنم شده بود و بدتر از آن سرم بود که درد می‌کرد و می‌سوخت. اتفاقات در ذهنم مرور می‌شد. دوست نداشتم مثل یک خواب به فراموشی سپرده شوند. ماجرا را جسته‌گریخته برای بنیامین تعریف کردم که گیلاسی در دهان گذاشت.
- ببین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 30 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاهم را به آبمیوه‌ی نارنجی‌رنگ درون لیوان دوختم. رویای عجیبی بود. انگار هم می‌دانستم که رویاست، هم نمی‌دانستم. مرور حوادث گذشته‌، مواجه شدن با خودم، چشیدن دوباره‌ی زهر زلزله و از دست دادن عزیزانم، صدای خنده‌ی کودکانه‌ی نورا که هنوز آشنای گوشم بود، نگاه نیلوفر. همین وجود داشتن نیلوفر اثبات می‌کرد که آنچه بر من گذشته، توهم نبوده است.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 29 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
ویلچرنشین شدنم کمی می‌ترساندم؛ اما سعی می‌کردم خودم را بی‌تفاوت نشان بدهم. بنیامین هم به این بی‌تفاوتی‌ها عادت داشت.
به کمک زور دستانش روی ویلچر سوار شدم و سمت محوطه‌ی بیمارستان رفتیم. در گذر از ایستگاه پرستاری چشم‌هایم دنبال نیلوفر می‌گشت؛ اما نبود. نمی‌دانم حرف‌های ابتدایی‌ام را اصلاً شنید یا به پای هذیان گذاشت؛ ولی باید می‌گفتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، زهرا.م، MĀŘÝM و 31 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا