خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
شدت غضبم به حدی شده بود که عقلم کار نمی‌کرد. به خودم قول داده بودم دیگر عصبانی نشوم؛ اما این خانم نسبتاً نامحترم موفق شده بود کاری کند که به بدترین شکل ممکن از کوره در بروم.
سمت در رفت که از اتاق بیرون برود؛ اما من هم حرف‌هایی برای گفتن داشتم. آدمی هم نبودم که وقتی عصبی می‌شوم، ملاحظه مکان و زمان و شرایط را بکنم. غضبم را تنها فریاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
قبل از اینکه دستگیره را بکشد و به بیرون فرار کند، با پایم به تکه باند روی سرامیک‌های خال‌خالی سفیدرنگ ضربه‌ای زدم و بدون نگاه کردن به چشم‌هایش با لحن سردی گفتم:
- راستی شما نگران آرامش نیلوفرین یا پولش؟
حرصی نفسش را بیرون داد و در را باز کرد. مطمئناً یک جای کار می‌لنگید که بعد از باخبر شدن از اولین نزدیکی به نیلوفر، این‌طور عصبانی شده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلامی کرد و سمت کت‌هایی که انتهای مغازه چیده شده بود رفت. متعجبانه به بنیامین خیره شدم.
- تو این اطلاعات رو از کجا گیر آوردی؟
لبخند خبیثانه‌ای زد و موهایش را صاف کرد.
- من رو دست‌کم نگیر. از همون کارکنای بیمارست.‌..
کلمه‌ی آخرش را کامل تلفظ نکرده بود که صدای پیرمرد بلند شد. از روی صندلی بلند شدم و سمتش رفتم. تنها بود و برای خرید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، دونه انار و 27 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دیدن اسم سبحان دندان‌هایم را به هم سائیدم. این که چه کسی به جای امیرعلی سبحان خطابم می‌کند، یا اصلاً از کجا راجع به من و نیلوفر می‌داند، تعجب‌برانگیز بود. شروع به گرفتن شماره‌ای که پیام داده بود، کردم؛ اما هر دفعه با اعلان در دسترس نبودن مواجه می‌شدم تا اینکه دوباره موبایل به خود لرزید.
- به‌زودی با هم ملاقات می‌کنیم. نمی‌خواد برای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 26 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
کنترل تلویزیون را گرفتم و روی مبل تک‌نفره نشستم.
- وُعِه! عجب خوش‌اشتهاییه این آقامهری! ديگه کم مونده بیاد از من هم...
چشم‌غره‌ای رفتم که باعث شد بقیه جمله‌اش را قورت بدهد. احساس می‌کردم دمای اطراف بالاتر رفته بود. پیراهنم را که فقط حکم یک مزاحم را داشت، کنار دستم انداختم.
بنیامین که به اطلاعات دست‌وپا‌شکسته‌ی تصاویر قناعت نکرده بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 26 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
آخرین تلاشم را هم کردم و بعد از آمار گرفتن از بیمارستان، یک روز که با مهرناز مواجه نشوم سمت بیمارستان رفتم. یعنی خدا را شکر یک روز کاری یافته بودم که مهرناز مرخصی گرفته بود؛ چون بی‌شک حضور او مثل یک حفاظ خاردار دور نیلوفر بود.
با نیلوفر هم که حرف زدم قرار شد در کافه کوچکی که در حیاط بیمارستان قرار داشت، چند دقیقه‌ای حرف‌های هم را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 26 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
- الان هم واقعاً خوشحال شدم که دوباره سلامتیتون رو به دست آوردین. وظیفه‌ی ما هم همین بوده و باز هم من رو ببخشین اگه برخورد درستی نداشتم. یه‌کم نامزدم حساسه و البته من هم حال روحی درستی نداشتم.
روی گونه‌هایش سرخ شد و نیمچه لبخندی تحویلم داد. باز هم تأکيد به وجود یک مرد حساس، یعنی دیگر حق مزاحمت نداشتم. یعنی این حرف‌ها و این وقت ملاقات،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 26 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
کائنات تنها راست‌گویان همیشگی روی زمین هستند؛ اما صد حیف که نه می‌شود صدایشان را شنید و نه اشاراتشان را فهمید!
بنیامین سمت محضر محل برگزاری مراسم پدرش رفت و من هم سراغ کار همیشگی‌ام رفتم. قرار بود بنیامین با پدرش راجع به سمیرا و اینکه قصد رفتن از تهران را کرده، صحبت کند. به‌قول خودش می‌خواست پدرش را در منگنه بگذارد. با رفتن بنیامین از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 25 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی چنان در دریای پرتلاطم موسیقی غرق می‌شدم که از یاد می‌بردم چه می‌کنم؛ ولی این‌بار انگار موسیقی برای تراژدی پیش رویم چاشنی شده بود و مرا در هوشیارترین حالت ممکن نگه می‌داشت؛ طوری‌که هیچ جزئیاتی از چشمانم دور نماند و چقدر مانتوی بادنجانی‌رنگ به نیلوفر می‌آمد؛ اما حیف که همرنگ کت مهرزاد بود!
به حال مهرزاد غبطه می‌خوردم. چقدر خوش‌شانس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 25 نفر دیگر

Amerətāt

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
3/12/20
ارسال ها
416
امتیاز واکنش
41,723
امتیاز
347
زمان حضور
107 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
زندگی انگار دختری با موهای بلند بود که صبح‌به‌صبح مادر سرنوشت، گیس‌هایش را به مشکلات می‌بافت. آخر کار هم گره کوری می‌زد که مطمئن شود دختر تیره‌بختش تا ابد ور دلش می‌ماند.
- تا قضیه‌ی سمیرا رو گفتم و رفتن از تهران، زن‌بابا‌خانوم از خوشحالی نزدیک بود سکته کنه. حتماً که از خداشه یه مزاحم مثل من دور شه تا بی‌دردسر کنار هم خوش و خرم زندگی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان به فاصله یک رویا | M£R کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 23 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا