- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک هفته بعد
سورن
امروز دیگه وقتشه، وقت انتقامه یختیه که قراره از اون دو تا بی همه چیز بگیرم. مهمونی که قراره امروز برای شرکتتون بگیرین رو جوری به خاکستر تبدیل میکنم که دیگه نتونین سرتون رو بالا بگیرین.
به خودم نگاه کردم و داشتم کرواتم رو میبستم که دره اتاق باز شد و بابا اومد داخل. کرواتم رو بستم و بهش نگاه کردم.
-کاری داشتی بابا؟...
سورن
امروز دیگه وقتشه، وقت انتقامه یختیه که قراره از اون دو تا بی همه چیز بگیرم. مهمونی که قراره امروز برای شرکتتون بگیرین رو جوری به خاکستر تبدیل میکنم که دیگه نتونین سرتون رو بالا بگیرین.
به خودم نگاه کردم و داشتم کرواتم رو میبستم که دره اتاق باز شد و بابا اومد داخل. کرواتم رو بستم و بهش نگاه کردم.
-کاری داشتی بابا؟...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان اسیر دست تو | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com