خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
از خواب بلند شدم. سحر هنوز خواب بود و چشمای آهویی جذابش بسته بود؛ اما اون مژه های بلند باعث زیبایی تو خوابش می‌شد.
اون دیگه زن من بود و هیچکس نمی‌تونه ازم بگیرتش.
از روی تـ*ـخت بلند شدم. به طرف تراس رفتم و از هوای آزاد استفاده کردم.
- سورن!
بهش خیره شدم. پتورو تا گردنش بالا داده بود. لبخند کجی زدم و رفتم طرفش.
- صبح بخیر آهوی وحشی!
فقط...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسیر دست تو | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MaRjAn، دونه انار، Saghár✿ و 2 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
صابرخان لبخندی زد و دستش رو چند بار به شونم زد.
- همیشه همینطور باش پسر!
سرمُ تکون دادم. صدای پای کسی اومد. نگاه که کردیم دیدیم سودا!
بهمون نگاه کرد.
- سلام بابا سلام آقا فواد صبحتون بخیر!
به طرف پدرش رفت و گل کوچیکی روش کاشت!
صابرخان لبخندی زد و گفت:
- صبح توام بخیر ته‌تغاری! کجا می‌خوای بری به سلامتی؟؟
- امروز دانشگاه دارم بابا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسیر دست تو | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: MaRjAn، دونه انار، دیانا و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا