- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
از خواب بلند شدم. سحر هنوز خواب بود و چشمای آهویی جذابش بسته بود؛ اما اون مژه های بلند باعث زیبایی تو خوابش میشد.
اون دیگه زن من بود و هیچکس نمیتونه ازم بگیرتش.
از روی تـ*ـخت بلند شدم. به طرف تراس رفتم و از هوای آزاد استفاده کردم.
- سورن!
بهش خیره شدم. پتورو تا گردنش بالا داده بود. لبخند کجی زدم و رفتم طرفش.
- صبح بخیر آهوی وحشی!
فقط...
اون دیگه زن من بود و هیچکس نمیتونه ازم بگیرتش.
از روی تـ*ـخت بلند شدم. به طرف تراس رفتم و از هوای آزاد استفاده کردم.
- سورن!
بهش خیره شدم. پتورو تا گردنش بالا داده بود. لبخند کجی زدم و رفتم طرفش.
- صبح بخیر آهوی وحشی!
فقط...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان اسیر دست تو | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: