خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظر خوانندگان گرامی درباره رمان چیست؟

  • تکراری و حوصله سر بر

    رای: 0 0.0%
  • متوسط و قابل قبول

    رای: 0 0.0%
  • نیاز به رفع اشکالات بیشتری دارد

    رای: 0 0.0%
  • کمتر از حد انتظار است

    رای: 0 0.0%
  • موضوع بسیار بد و جذابیت چندانی ندارد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    6
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
سابین با گام‌هایی بلند سمت تماشاچیان می‌رفت. در نهایت با رسیدنش به نزدیکی جولیو و مجلس، نینا نیز از سمت مخالف می‌آمد که عمداً خودش را به سابین کوبید. آب‌میوه‌ای که در دستانش بود روی کت‌شلوار گران‌قیمت و شیری‌رنگ جولیو ریخته و ظاهر گرانمایه‌اش با خاک یکسان شد.
کاترین با دیدن وضعیت جولیو نیشخند تمسخرآمیزی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 15 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
مت و مونیکا شتاب‌زده خود را به ساختمان مارس‌ویل رسانده و با دقت اطراف را می‌کاویدند که نینا با سرعت خودش را به آن‌ها رساند و حیرت‌زده، درحالی‌که نفس‌نفس می‌زد گفت:
- شما کلارا و کاترین رو پیدا کردین؟
در این حین بدون اینکه سخنی به میان آید، سابین با گام‌هایی بلند همچون رعد به جمع آن‌ها پیوست. خشم و حیرت از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 13 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
جولیو نیشخندی زد و به شکلی اسرارآمیز به او نگاه کرد و گفت:
- آسیاب به نوبت کاترین.
او با متانت سمت صندلی کنار جعبه‌ها رفت. روی آن مقابل دو خواهر نشست و گفت:
- اول از همه...
او رو به کاترین کرد و گفت:
- باید اعتراف کنم که دوست داشتم و حاضر بودم پشتم رو به خواسته‌های اون بکنم تا تو رو در امان نگه دارم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • عجیب
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 14 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
کاترین با صدایی که گویی می‌خواست ندای گریه سر دهد نالید:
- این نکبت نمی‌خواد بمیره؟
نینا جلو آمد و بقیه هراسان به او خیره شده بودند که با صدایی بلند و جدی گفت:
- برید بیرون، حالا!
سابین با کمی مکث کاترین را به لیام سپرد و گفت:
- برین بیرون و سوار ماشین من بشین.
لیام با سرعت کاترین را چسبید. با چشم‌های گشاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 14 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
آدرین بلند شد تا مانع او شود که لیام به‌سرعت تکیه‌اش را از روی وانت آدرین برداشت و خیره به در انبار، گفت:
- اومدن.
همگی به در آهنی عظیم انبار خیره شدند و گلوریا، نینا و آلیس همراه با سابین از پله‌های زیرزمینی بالا آمدند. کاترین و کلارا دوان‌دوان سمت آن‌ها روانه شدند.
کلارا، نینا را به حصار بازوانش کشید و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 12 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
- هی! بچه‌ها و آقای مونیز، نیمه‌شب همگی به‌خیر و اینکه معلومه دارین چی‌کار می‌کنین؟ امروز اصلاً حالم خوب نبود و شما هم یهو ناپدید شدین. اعصابم خیلی داغون شده و شما من رو تنها گذاشتین. تمام کارا رو دوش منِ بدبخت بود. الان هم یه سردرد وحشتناک دارم، انگار مغزم داره میاد تو دهنم.
نینا پس از مدتی، با خیال آسوده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 12 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
چشمانم را هراسان گشودم و نفس‌زنان به اطرافم نگاه کردم.
اینجا دیگر کجاست؟! به درختان دراز، بی‌روح، خشکیده و به آسمان ابری و کبود که اطرافم را احاطه کرده بودند، با هراسی که به جان و روحم رخنه کرده بود خیره شدم. من کی به اینجا آمدم؟!
بلند شدم و هراسان به لباس‌هایم خیره شدم. باورم نمی‌شد. همان لباس‌هایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 11 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
سایه‌ها من را در آ*غو*ش کشیده و قادر به حرکت نبودم. دست‌وپا می‌زدم. با تمام قدرتم سعی داشتم از این کابوس وحشتناک فرار کنم. فریاد می‌کشیدم. هرچه در توانم بود را به کار بردم.
- بیدار شو کلارا این فقط یه خواب ترسناکه.
با جیغ‌و‌داد از دستانی که مرا احاطه کرده بودند خلاص شدم. با باز کردن چشمانم مونیکا را که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 11 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
لیلی با ناباوری به دیوار مقابلش خیره شد و با چهره گنگی گفت:
- یعنی تو یه جادوگری؟!
نینا به‌آرامی سرش را تکان داد و گفت:
- می‌دونم که باورش سخته؛ اما این یه حقیقته.
لیلی با ناباوری رو به او کرد و شوکه گفت:
- من... نمی‌فهمم. این چطور ممکنه؟
نینا دستان لرزان او را با آرامش گرفت و گفت:
- این راز منه لیلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 11 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
لیلی مدتی با گنگی به او خیره ماند و سپس از روی بی‌خیالی شانه‌ای بالا انداخت و گفت:
- آقای مکس‌فیلد برای تدارکات بازی چند شب پیش خیلی از من قدردانی کرد. گفت که برای مراسم هالووین من رو مسئول برگزاری جشن می‌کنه. فکرش رو بکن نینا، اگه این‌جوری پیش برم برای آینده خیلی مفید از آب درمیاد.
نینا لبخندی زد و گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 12 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا