خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظر خوانندگان گرامی درباره رمان چیست؟

  • تکراری و حوصله سر بر

    رای: 0 0.0%
  • متوسط و قابل قبول

    رای: 0 0.0%
  • نیاز به رفع اشکالات بیشتری دارد

    رای: 0 0.0%
  • کمتر از حد انتظار است

    رای: 0 0.0%
  • موضوع بسیار بد و جذابیت چندانی ندارد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    6
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
کلارا با نگرانی به کاترین که سمت آن‌ها در باغ نسبتاً تاریک عمارت می‌آمد خیره شد و با صدای لرزان و نگرانش گفت:
- چی شد؟ پیداش کردی؟
کاترین با چشمانی گشادشده گفت:
- نُچ، انگار آب شده رفته زیر زمین.
کلارا با حالت غیرعادی یقه کاترین را چسبید و دیوانه‌وار گفت:
- خواهش می‌کنم کاترین، لطفاً پیداش کن! لطفاً...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 23 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سابین درحالی‌که با گوشی در دستش با کاترین صحبت می‌کرد، در خانه‌اش را گشود و با حالت بعیدی که چهره‌اش را در بر داشت گفت:
- متوجه نمی‌شم کاترین، کلارا دوباره به لیلی حمله کرده؟
او کلیدها را از روی در درآورد.
کاترین که در حال رانندگی در داخل شهر بود گفت:
- آره؛ ولی این بار نه به‌خاطر اینکه دیوونه شده بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 23 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
نینا که با نگرانی به کاترین خیره شده بود، گفت:
- چی شده کاترین؟
کاترین با عصبانیت گفت:
- اگه کاری باهاش کرده باشی...
جولیو حرف او را قطع کرد و گفت:
- اوه لطفاً کاترین! نمی‌شه به تو هم خوبی کرد؟ به‌هرحال ما الان همکاریم و همکارا هم باید هوای هم رو داشته باشن؛ این‌طور نیست؟
کاترین شوکه و گیج به نظر می‌رسید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 23 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
او از روی صندلی‌اش بلند شد و نور بیشتری از پنجره‌ی پشت سرش به اتاق نسبتاً روشن راه یافت. با دقت به حرکات او خیره شدم. مقابلم روی صندلی نشست و با دقت به من خیره گشت.
او با کمال مهربانی همچون اولیای دلسوز گفت:
- معلما نگران تو هستن کلارا. اونا می‌گن که تو حواست اصلاً سر کلاس نیست، مدام در حین درس دادن داری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 23 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
- دارم سعی می‌کنم حتی کوچیک‌ترین شک رو از خانواده‌مون دور کنم تا اون مجلس دیوونه و کنجکاو توجهشون رو سمت ما جلب نکنن. حالا تو مثل یه بچه خوب می‌ری سر درس و مشقت تا این غیبتای غیرموجهت رو جبران کنی و مجلس متوجه غیبتای دل‌بخواهیت نشه و اینکه چرا اعضای انضباطی تو رو به‌خاطر این همه غیبت از مدرسه شوت نمی‌کنن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 22 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
لیلی لبخندی مضطرب زد و سعی داشت عادی جلوه کند که گفت:
- آره، فکر کنم اون خونه رو مرتب کرد؛ آخه مامان و بابام به‌خاطر ریخت‌وپاش دیشب چیزی نگفتن.
نینا لبخندی زد و با نفسی عمیق به صندلی‌اش تکیه داد. با خیالی نه‌چندان آسوده به لیلی که به اطراف نگاه می‌کرد، مشکوکانه خیره شد.
***
در چهار‌چوب در کلاس ایستادم و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 19 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
آن‌ها خنده‌ای بلند که در سالن طنین‌انداز شد، سر دادند و می‌خواستند سمت رختکن بروند که آدرین با دیدن دختر محبوبش ایستاد و با چشمانی گشادشده به او خیره گشت.
او با اضطراب شدید درحالی‌که چشمش را به کلارا دوخته بود، در دو قدمی‌اش ایستاد و با حالت قبلی‌اش خجالت‌زده گفت:
- سلام کلارا!
کلارا سرش را بلند کرد و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 18 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
در یک لحظه گویی انسانیت درونم التماس می‌کرد که کسی به آن دخترها کمک کند، کسی آن‌ها را از این گودال مرگ نجات داده و هیولا را آرام کند.
طولی نکشید که بی‌اراده خود را به سرعت برق‌وباد سمت دخترها که از وحشت بی‌نهایت در گوشه‌ای به خود پیچیده و هراسان چشم به من دوخته بودند، رساندم که در همین حین به‌یکباره در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 16 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
سابین شتابان خود را به کاترین که ضربات بی‌رحمانه و پی‌درپی مشت را به پشت کلارا که روی زمین بود می‌زد، رساند. او را از پشت گرفت و آن‌ها عقب‌عقب می‌رفتند و خون‌آشام با عصبانیت سعی بر رهایی خودش داشت که به‌یکباره کاترین با عصبانیت، سریع و خشن با هر دو دستش گردن سابین را گرفت. با قدرت تمام او را از پشت به جلو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 17 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
نینا با اضطراب گفت:
- راه حلت اینه؟ می‌خوای فرار کنی به‌جای اینکه بجنگی؟
کلارا حرف او را قطع کرد و گفت:
- نمی‌تونم به‌خاطر چیزی که هستم بجنگم. نمی‌تونم بین مردم عادی رفت‌وآمد کنم، درحالی‌که عادی نیستم. چقدر احمق بودم که فکر کردم می‌تونم!
نینا با عصبانیت گفت:
- نمی‌ذارم این کار رو باهام بکنی؛ نه با خودت، نه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 17 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا