خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظر خوانندگان گرامی درباره رمان چیست؟

  • تکراری و حوصله سر بر

    رای: 0 0.0%
  • متوسط و قابل قبول

    رای: 0 0.0%
  • نیاز به رفع اشکالات بیشتری دارد

    رای: 0 0.0%
  • کمتر از حد انتظار است

    رای: 0 0.0%
  • موضوع بسیار بد و جذابیت چندانی ندارد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    6
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
لیلی لبخندزنان با حالتی که سعی داشت آرامش خود را حفظ کند، قدم‌زنان در اتاق گفت:
- نگران نباش مامان. مواظب خودم هستم.
او خداحافظی کرد و تلفنش را روی میز گذاشت و نینا گفت:
- مشکلی که نیست؟
لیلی لبخندی زد و گفت:
- نه، می‌تونم امشب رو اینجا بمونم.
نینا با خستگی‌ای که از ظاهرش نمایان بود، رو به لیلی کرد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 7 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
طولی نکشید که جولیو به یکباره با هینی بلند از جا پرید. سرفه‌کنان دستان قفل‌شده‌اش را از پشت تکان داد و به بدنش که دور تا دورش را زنجیرهای کلفتی احاطه کرده بود، متعجب نگاه کرد. او با عصبانیت به افراد مقابلش خیره شد و با فریاد گفت:
- دارین چه غلطی می‌کنین؟
مت جلو آمد و با شیطنت گفت:
- به این می‌گن یه جهنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلارا با چین بین ابروهایش گفت:
- خودمم.
پسر کاغذی به‌سمت او گرفت و کلارا متعجب آن را گرفت و می‌خواست بازش کند که پسر از آن‌ها دور شد و هر سه با تعجب به رفتن او خیره شدند. کلارا به‌سرعت کاغذ را باز کرد و نوشتە داخلش را خواند:
«خیلی دوست دارم تو جشن هالووین مدرسه ببینمت. چیزایی هست که شاید بخوای بدونی. در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
آن‌ها به‌سرعت وارد اتاق کلانتر شدند و جو با دیدن آن‌ها از روی صندلی بلند شد و با جولی دست داد.
- سلام خانم واتسون، خوش اومدین!
جولی با لبخند جذاب همیشگی‌اش که بر لـ*ـب داشت با او دست داد و گفت:
- خیلی ممنون جو.
سابین با جو دست داد و جولی در همین حین گفت:
- ایشون آقای سابین مونیز هستن، دوست کاترین.
جو با کمی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیشخند خطرناکی در چهره خوفناک دیان ظاهر شد و با حالت تمسخر گفت:
- اوه، جداً؟
به‌وضوح از دستان لرزان مأمورين مشخص بود که بسیار ترسیده و نگران به نظر می‌آمدند. دیان با سرعت رعدوبرق پشت سر یکی از مأمورین ظاهر شد و در یک چشم‌به‌هم‌زدن تمام خون بدنش را سر کشید.
مأمور دیگر وحشت‌زده شروع به تیراندازی کرد و صدای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
خون‌آشام نمی‌توانست افکار پلیدی که در سر مرد مقابلش بود را تصور کند. او حتی انرژی و احساسی را از سوی او نیز نمی‌توانست احساس کند. گویی فقط جسمی متحرک و عاری از هرگونه پدیده در وجود، مقابلش ایستاده بود.
با چشم‌های ریزشده‌ای به نقطه‌ای در زمین خیره شد. نمی‌توانست انرژی نداشته‌اش را صرف مردی که نمی‌شناخت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
«دیگه داره شب می‌شه. نمی‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته؛ فقط می‌خوام هرچه زودتر کاترین پیدا بشه و دوباره خانواده‌مون رو از نو بسازیم. من یه عذرخواهی به اون بدهکارم. باید پیدا بشه و اون مرد مرموز، اگه گیرش بیارم می‌دونم باهاش چی‌کار کنم.»
کلارا در افکار شوم و خشمگینش غرق شده بود که گرمای دست آشنایی را روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
آدرین با مهربانی دست منجمد کلارا را گرفت و خیره در چشمان غمگینش گفت:
- نمی‌خوام تو رو اینقدر ناراحت ببینم.
او سرش را پایین انداخت و با ناراحتی کلامش، احساس درونی‌اش را به‌وضوح آشکار کرد.
- باورم نمی‌شه بهم نگفتی. فکر کنم من رو لایق شریک بودن تو غمات نمی‌دونی.
چشم‌های کلارا گشاد شد و احساس شرمندگی و خجالت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
الیوت با بی‌صبری به مت که خسته و ناامید روی زمین نشسته بود خیره شد. او به یکباره با تغییر ناگهانی، خشم همچون صاعقه در وجودش رخنه کرد. سطل آب شاه‌پسند را روی چهره رویایی اشراف‌زاده خالی کرد و با فریاد در میان ناله‌های دردمند جولیو دوباره پرسید:
- کاترین کجاست؟
فریادهای جولیو پس از مدتی طولانی به اتمام رسید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

TATA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/6/20
ارسال ها
156
امتیاز واکنش
2,617
امتیاز
163
سن
23
زمان حضور
6 روز 22 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
او با دیدن لیام که دست دختری را گرفته و با خود سمت جنگل می‌برد، با چهره تأسف‌باری زیر لـ*ـب ناسزایی نثار لیام کرد و گفت:
- پسره‌ی هیز!
***
کلارا، نینا و لیلی در گوشه‌ای ایستاده و در حال تماشای گلوریا و آلیس بودند.
آن‌ها مشغول آماده کردن محیط کلاس برای اجرای افسون بودند که سابین با چهره‌ای کنجکاو به شمع‌هایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازگشت تاریکی (جلد دوم دامگستران) | TATA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا