خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ایده و قلم داستان چطوره؟


  • مجموع رای دهندگان
    35

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
«بسم الله الرحمن الرحیم»
نام رمان: تروما‌ی‌تلخ (جلد اول)
نویسنده: ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن ۹۸
ناظر: Mahla_Bagheri
ژانر: عاشقانه، جنایی-پلیسی، معمایی، تراژدی
سطح: اختصاصی
منتقد: Afsa

طراح جلد: Mohadeseh.f
تعداد فصل: 3
خلاصه:
هنرمند و آفرینندۀ جهان هستی هر موجود را باتوجه به داشته‌هایش امتحان می‌کند.
این بار قرعۀ روزگار به اسم دختری افتاده از تبار معصومیت که در ناز و نعمت پدری خویش زندگی می‌کرده، امّا با یک تفاوت بزرگ. دختر داستان‌ما یاد گرفته که از داشته‌هایش دژی بسازد، مستحکم برای جلوگیری از اتفاق‌های بیگانه. در این میان هم فردی پا به این بازی می‌گذارد. یک فرصت، چند دقیقه وقت اضافه و شاید هم یک بازیکن
جدید به صفحه شطرنج این بازی...

***
*واژۀ تروما به معنای ضربه است. دقیق‌تر ضربه به ذهن منظورشه. تروما‌ی‌تلخ: به معنای ضربه تلخ.*

{اختصاصی انجمن رمان98}
«هرگونه کپی از آن طبقه ماده 5 حمایت از ناشرین، پیگرد قانونی دارد.
حق نشر این رمان فقط با اینجانب یعنی نویسنده و انجمن رمان98 می‌باشد.»

برای مطلع شدن از پارت‌‌ها و پست‌های جدید تاپیک را اشتراک کنید.
#تروما‌ی‌تلخ
#ریحانه‌رادفر
تاپیک نقد رمان: نقد و بررسی | رمان ترومای‌تلخ
تاپیک عکس شخصیت‌های رمان: عکس شخصیت‌ها | رمان ترومای‌تلخ
تاپیک عکس‌نوشته رمان: عکس نوشته‌ها | رمان تروما‌ی‌تلخ


✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، ZaHRa، زهرا.م و 77 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
!Bitter trauma
«مقدمه»
یک تو و یک من..
در این کرۀ خاکی که جای‌جای آن، هر کس به دنبال سرنوشت می‌دوَد تا خود آن را رقم بزند.
من، مردی از جنس کینه و آتش با دنیایی در هم آلوده!
سالهاست که می‌سوزم و می‌سوزانم.
امّا محکم و پا بر جا مانده‌ام تا بازی سرنوشت را پایان رسانم.
مثل تمامی انسان‌های این مرز بوم..
بازی‌ای را آغاز کردم، از جنس انتقام!
که از درون نابود می‌کند و از ریشه به آتش می‌کشد!
همه چیز با یک ضربه آغاز شد.
یک ضربه‌ی سخت، تلخ.. تروما‌ی تلخ.
در این میان کسی پا به این بازی گذاشت.
معادلات بهم ریخت، جنسش لطیف بود و مزاجش شیرین.
دختری از جنس دریا، با نگاهی آرام و گاهی طوفانی.
دختری مثل تمامی دختران این سرزمین..
تنها با یک تفاوت..
یاد گرفته که برای داشته‌هایش دژی مستحکم بسازد.
امّا معمای زندگی‌اش دالانی است پر پیچ و خم.
دختری که آتش انتقام چشمانش سوزان است و ویرانگر!
و وسعت اقیانوس نگاهش بود که مرا در خود کشید و غرق کرد.
امّا ای‌کاش پا به اقیانوس چشمانت نمی‌گذاشتم، تا این چنین اسیرش بشوم و فراموش کنم که من عروسک‌گردانم و تو عروسک!
آن وقت شاید..
شاید همه چیز به جز تو در کنارم معنایی داشت!
امّا حالا که ندارد..
همه چیز تویی..

در کنارم.
#تروما‌ی‌تلخ
#ریحانه‌رادفر



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، M O B I N A و 81 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
«جلد اول-فصل اول»
فصل اول: اغماض
#پارت1
شیر آب را باز کرد. از آن گرمای مرطوب حس خوبی داشت؛ حسی که در عین رخوت با افکار درهمش آزار دهنده بود.
حسی که اُمید داشت با همین آب شسته شود و آتشی را که در قلبش شعله‌وَر شده بود خاکستر کند.
صدای مادرش؛ صدای قسم‌هایش؛ صدای گریه‌هایش؛ صدای نجواهایش در پای سجاده سفید رنگ؛ صدای شرشر آب! همه‌و همه در ذهنش تکرار می‌شدند.
صدای شرشر آب را دوست داشت؛ گویی به او آرامش می‌داد.
زیر دوش به نفس‌نفس افتاد، قطرات آب بر روی عضلات مرتعش از خشمش رقصان و عجولانه در حرکتند.
دست راستش مشت شد، رگ‌های دستش مُتِوَرِم شد، صورتش را بالا گرفت. چشمانش را بست. قطرات آب بر صورتش می‌کوبیدند در دل با خود زمزمه کرد:
«ای‌کاش شلاق زمانه مثل این آب نوازشگر بود نه بی‌رحمانه!»
طاقت نیاورد، برگشت، مشت زد، مشتی از سر جنون بر دیوار ضخیم شیشه‌ای حمام، مشت زد بر دهن مردم!
صدایی که در کل مغزش نفوذ کرده بود زمزمه می‌شد؛ کلمه به کلمه:
«من بودم، میان همه‌ی این آدم‌ها من بودم و با آن‌ها زندگی می‌کردم، با گریه‌ها و ناله‌های آن‌ها آشنا هستم، با غم و خنده‌هایشان که از روی بی‌دردی است و دیوار عشق آن‌ها که خرابه‌ای آوار و ویران است!»
پیشانی‌اش را به آینه تکیه داد‌ و چشمانش را بست؛ امّا چه دید؟ باز هَمان تصویر!
تصویری که دو حسِ متضاد را در او زنده می‌کرد، حسِ آرامش و در کنارش احساس گنـ*ـاه داشت.
از دیدَش آن دو حسِ درعین حال گزنده، چه خنده‌دار بودند. بر تلخی آن لبخند زد، بر شیرین بودنش خندید و بر گِس بودن آن‌ها بلند قهقهه زد.
سرش را بلند کرد نگاهش گره خورد در آینه، دوگوی عسلی با رگه‌های خاکستری، همه می‌گفتند:
«جذابیت چشمانت مثل اسلحه‌ایِ که قلب طرف مقابلت را نشانه گرفته!»
به این جملات خندید، بلند و مَستانه، بدون هیچ حد‌ و مرزی؛ بدون هیچ قانونی!
از نظرش این چیزا مهم نبود. بار‌ها و بار‌ها در چشمانش به دنبال آن چیزی که آن‌ها می‌گفتند گشته بود، امّا پیدایش نکرده بود.
به دنبال همه نبود!
به دنبال فرشته‌ی خودش بود که در این شهر پُر آلایش در پشت سیاهی و سفیدی خیابان‌های بزرگ گُم شده بود!
چشمانش را بست.
تصویر چهره‌اش در پشت پلک‌هایش نقش بست لـ*ـب‌هایی که می‌خندیدند با چشمانی که آرامش‌اش دل را در خود غرق می‌کرد.
لبخند پر از شیطنت‌اش با چشمان مَملو از آرامش‌اش تضاد زیبایی را به وجود آورده بود، جوری که دلکندن از آن چشم‌ها کار هر کسی نبود!
لبخند بر روی لَبش نقش بست. لبخندی که از هزاران بار گریستن بَدتر بود. چشمانش را باز کرد.
فریادی کشید بر سر زمانه و روزگار!
روزگار هَمانند عروسک‌گردانی آن‌ها را می‌چرخاند و مانند هنرمندی ماهر اَثراتش را بر ورق جهان نقاشی می‌کرد!
بغض راه گلویش را بست. چشم بست روی نگاه غم‌بار مادرش، چشم بست روی قلب‌اش امّا، امّا نتوانست چشم بر روی خدایش ببندد.
خدایی که همۀ وجودش از او سرشار شده بود و بَس.. پس غرور اینجا جایی نداشت! غرور بین بَنده و مبعود جایی نداشت! قطره اشکی بر روی گونه‌اش چکید.
اشکی که سالیان سال در پشت پلک‌هایش حبس بود.. حبس اَبد.. تبعیدی برای همیشه!
بر دیوار سرد، امّا مرطوب حمام تکیه داد و زمزمه‌وار گفت:
«کنارت بودن را دوست دارم.
مثل نفس کشیدن در انبوه گل‌های یاس..
هم آ*غو*شی‌های بدون هـ*ـوس،
همانقدر پاک..
و همانقدر واقعی است!
برایم.»

چشمانش را باز کرد. سرش را بالا گرفت به سوی آسمان بالای این سقف و خدا را صدا کرد.
***

#تروما‌ی‌تلخ
#ریحانه‌رادفر



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، عروس شب و 78 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
«سخنانی که هر شخصیت با خودش و یا در ذهنش می‌گوید داخل «» قرار می‌گیرند.»
#پارت2
دست چپش را به پیشانی عرق کرده‌اش کشید و زیرلب زمزمه کرد:
- آخیش! تخلیه شدم.

وارد اتاق بیست متری‌اش شد و به‌سمت تـ*ـخت‌اش که کنج اتاق بود رفت. خودش را روی تـ*ـخت پرت کرد ‌و نگاهی به دور و اطراف اتاقش انداخت و نگاهش بر روی قاب عکس خانوادگی‌شان در حافظیه که بر روی دیوار مجاور تـ*ـخت‌اش خودنمایی می‌کرد، ثابت ماند.
نگاهش را از قاب عکس‌ گرفت و به لباس‌های ریخته روی زمین نگاهی انداخت و پوفی کشید:
- انگار اینجا زلزله‌ی هشت ریشتری اومده باید بعداً یه دست به سر‌و گوش اینجا بکشم. وای به حال اون روزی که ترنم اینجا رو ببینه!
صدای موزیک بی‌کلام ویلون که قطعه «آتش بر روی یخ» بود از تلفن همراهش بلند شد. به گوشی‌اش نگاه کرد. با دیدن واژه «کاکتوس» که روی مانیتور خودنمایی می‌کرد، لبخندی عمیق بر روی لبانش جان گرفت.
نگاهش که به ده تماس از دست رفته از آتوسا افتاد جیغی خفیف کشید و دستان ظریفش را مشت کرد.
- اووف؛ یک ساعته خیره شدم به در دستشویی! آخ آخ دلم.. نه! دوباره نه!
مسمومیت امانش را بریده بود و خودش نمی‌دانست که چرا این بیماری گریبان گیرش شده است!
بعد از پنج‌دقیقه وارد اتاق شد و حوله؛ روبدوشامر آبی‌آسمانی رنگ‌اش را برداشت و به‌سمت حمام رفت!
جلوی آینۀ روشویی ایستاد و گیسوان عسلی رنگش را باز کرد.
لباس‌هایش را یکی‌یکی داخل سبد گوشۀ رختکن انداخت و آب را داخل وان باز کرد بعد از چند دقیقه وان پر از آب شد!
شامپوی شکوفۀبهارنارنج را برداشت‌و داخل وان ریخت؛ با دست‌های لطیف‌اش کمی موج ایجاد کرد تا کف کند.
داخل وان نشست و سرش را به لبۀ وان شیری‌رنگ تکیه داد ‌و چشمانش را بر روی این روز خسته کننده بست.
***
دستی داخل گیسوان طلایی رنگش کشید و آن‌ها را بالای سرش جمع کرد و با گیره محکم بست. روسری صورتی رنگ را روی سرش ثابت کرد و دستی به مانتوی خاکستری‌اش کشید.
نفس عمیقی کشید که رایحۀ خوش بهارنارنج در مجرای تنفسی‌اش پیچید.
نگاهش را از تصویرش درون آینه به ساعت دیواری داخل اتاق به گردش در آورد. مانند همیشه خوش‌پوش و بی‌نقص شده بود. ثانیه‌ای از گذشتن این تفکر از ذهنش نگذشته بود که زیرلب زمزمه کرد.
- نه، نه تا وقتی که اختیارت دست خودت نیست!
حتی واژه‌ی بی‌نقص هم ناقص بود، فاصله‌ای که میان «بی» و «نقص» وجود داشت؛ کمی و کاستی او را نشان می‌داد.
دستی به گوشه‌ی لـ*ـبش کشید و لبخندی به صورت آرایش شده‌اش درون آینه زد. کیف‌دستی و موبایلش را از روی میز برداشت. دستش را به‌سمت کلید برق برد و خاموشش کرد.
از اتاقش خارج شد و به سمت پلکان مارپیچ سنگی خانه قدم برداشت.
با فکری از که از ذهنش عبور کرد. بدون آن‌که فکر کند کارش درست است یا نه، به سمت اتاقش عقب‌‌گرد کرد.
کیف متوسطی را از بالای کمدش برداشت و روی زمین گذاشت. چند دست لباس برای خودش برداشت و آن‌ها را در کیف جای داد؛ قدم‌هایش را به‌سوی کتابخانه‌اش کج کرد و از میان آن‌ها؛ کتاب باغ آلبالو اثر چخوف و کتاب جان‌شیفته رومن رولان را برداشت و داخل کیف گذاشت.
پس از این‌که وسایل مورد نیاز سفرش را درون کیف جای داد؛ قدم‌هایش را به‌سمت بیرون اتاق برداشت و از پله‌ها پایین رفت.
کیف دستی را پشت گلدان‌های بزرگ مادرش پنهان کرد تا کسی متوجه‌اش نشود.
نفس‌اش را آزاد کرد و دستی به پیشانی‌اش کشید.
آتوسا درست می‌گفت!
او هم گاهی لازم بود که در لحظه فکر کند و عمل کند!
بدون آن‌که از نتیجه بترسد.

#تروما‌ی‌تلخ
#ریحانه‌رادفر


✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، زینب باقری و 72 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
[COLOR=rgb(83, 164...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، M O B I N A و 64 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
[U...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، M O B I N A و 59 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت5
آراد درحالی که دستش روی گوشش بود به نیلی گفت:
- خدایی خودت خندت نمی‌گیره، ترانه هم دختر عموته هم دختر عمه‌ی مامانت؟
نیلی چشمانش را ریز کرد و گفت:
- آبجی آرام عشق منه! بیشتر از این خندم می‌گیره که تو داییمی!
آراد مات شد و اولین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • قهقهه
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، M O B I N A و 56 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
••• بغض هایم را به آسمان سپردم، خدا به خیر کند باران امشب را![COLOR=rgb(131, 187...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، M O B I N A و 55 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت7
لرزش بدن آتوسا نشان می‌داد که عصبانیتش به اوج رسیده.
کریمی نگاهش را به چکامه دوخت و لبخندی حریصانه بر روی لبانش شکل گرفت....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، M O B I N A و 52 نفر دیگر

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,764
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
[COLOR=rgb(131, 187...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Tabassoum، زهرا.م، M O B I N A و 50 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا