- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
رسیدیم به ون. همه اومده بودن. خیلی گرم و صمیمی باهام سلام و علیک کردن. من هم مثل خودشون باهاشون سلام کردم. همهشون رفته بودن تو ون فقط چند نفر بیرون وایستاده بودن. یهو صدای آشنا شنیدم:
- سلام عزیزم.
روم رو طرفش کردم. آراز بود. این چرا بیرونه؟
با لحن تهدیدآمیزی گفت:
- تو فکر کردی با اونهمه پولی که من دارم چقدر میخوان من...
نگین
رسیدیم به ون. همه اومده بودن. خیلی گرم و صمیمی باهام سلام و علیک کردن. من هم مثل خودشون باهاشون سلام کردم. همهشون رفته بودن تو ون فقط چند نفر بیرون وایستاده بودن. یهو صدای آشنا شنیدم:
- سلام عزیزم.
روم رو طرفش کردم. آراز بود. این چرا بیرونه؟
با لحن تهدیدآمیزی گفت:
- تو فکر کردی با اونهمه پولی که من دارم چقدر میخوان من...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: