- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخند بیجونی زد و در اتاقش رو باز کرد، رفت داخل.
- به نظرت بریم داخل؟
رهام زد رو پیشونیش و گفت:
- آخه پسرهی دیوونه، شاید بخواد لباسش رو عوض کنه یا حموم بره، من و تو بریم چیکار کنیم؟
- نزن من رو هادیان وگرنه بد میزنمت.
سرش رو به نشونهی تأسف تکون داد و دستم رو گرفت و کشید. داشتیم پایین میرفتیم که مادر سینا رو سر راه...
- به نظرت بریم داخل؟
رهام زد رو پیشونیش و گفت:
- آخه پسرهی دیوونه، شاید بخواد لباسش رو عوض کنه یا حموم بره، من و تو بریم چیکار کنیم؟
- نزن من رو هادیان وگرنه بد میزنمت.
سرش رو به نشونهی تأسف تکون داد و دستم رو گرفت و کشید. داشتیم پایین میرفتیم که مادر سینا رو سر راه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: