خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
صدای آلارم گوشیم بیدارم کرد. رو تختم نشستم و خمیازه کشیدم. ای کاش امروز هم تعطیل بودم! رفتم پایین و صبحونه حاضر کردم. یه‌کم عسل ریختم تو کاسه و با نون و یه لیوان چای شروع کردم خوردن. داخل آشپزخونه‌م میز نداشتم، یه صندلی داشتم که کنار اپن بود و غذاهام رو معمولاً اونجا می‌خوردم. در حال خوردن بودم که صدای مادرم اومد تو ذهنم.
«-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
یه نگاه به سرتاپام انداختم. خب خوبه! تیپ اسپرت زدم، مانتوی مشکی با شلوار جین آبی خیلی بهم می‌اومد و البته پوشیده‌بودنش هم جای خودش رو داره. یه آرایش ملیح هم کردم. بلیتم رو گذاشتم تو کیفم و حرکت کردم. سر راه کلی پسر الکی جلوم رو می‌گرفتن که بیا سوارت کنیم. اصلاً از این اخلاق‌ها نداشتم و خوشم هم نمی‌اومد.
بعد از بیست دقیقه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- وای نه!
امیر با مهربونی گفت:
‌- خوبه که.
خدایا الان چی‌کار کنم؟ من که نمی‌خواستم معروف بشم. همه از خداشونه معروف بشن، من دارم خودم رو می‌کشم که معروف نشم.
با لحنی که استرس توش موج می‌زد، گفتم:
‌- آخه نمی‌خوام معروف بشم.
رهام با تعجب گفت:
‌- چرا؟ همه که دوست دارن معروف بشن.
‌- نمی‌دونم. خب شاید نمی‌تونم.
امیر با لحن شوخی گفت:
‌- بابا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سینا
‌- جانم شبنم؟
‌- سلام داداش! مامان زنگ زده گفته بیاین شیراز دلم تنگ شده. به گوشیت هم هر چی زنگ زد جواب ندادی. بگیرتت می‌کشتت! گفتم بدونی.
خندیدم و گفتم:
‌- خیلی خسته‌م. کنسرت خسته‌م کرده و داریم رو موزیک ویدیوی «انگار نه ‌انگار» کار می‌کنیم.
‌- خود دانی داداش! مامان پوستت رو می‌کنه.
‌- راضیش می‌کنم نگران نباش. فعلاً!
‌-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 28 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
چشم‌هام رو آروم باز کردم، سرم رو طرف چپم بردم از سِرُم فهمیدم که تو بیمارستانم. خواستم بلند شم که درد بدی تو شکمم حس کردم. یادم اومد که آراز بهم چاقو زد.
صدای سینا رو شنیدم.
‌- عه تکون نخور!
با تعجب‌‌‌‌ به‌سمت صدا چرخیدم. هر سه‌تاشون داشتن نگاهم می‌کردن. من فقط چشم‌هام رو روی سینا زوم کرده بود. خدایا! با همون لباس‌ها و خستگی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
رهام
‌- خوابید!
سینا حرفم رو تأیید کرد؛ اما امیر تو فکر بود. روبه‌روش بشکن زدم که به خودش اومد.
‌- کجایی امیر؟
امیر: تو فکر بودم که اون کسی رو نداره. پس کی ازش مواظبت می‌کنه؟
حرفش راست بود.‌‌‌‌ واقعاً کی ازش مواظبت می‌کنه؟
صداش اومد.
نگین: خودم!
همه‌مون با تعجب بهش نگاه کردیم. اون که خواب بود. رفتیم سمتش که دیدیم داره بی‌صدا اشک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
رهام
رفتیم یه جا تا یه فیلم بگیریم، بذاریم استوریمون. امیر هم تو کل راه مسخره‌بازی در می‌آورد. یهو گفت:
‌- رهام اونجا باحاله ها.
مسیر نگاهش رو دنبال کردم که دیدم داره به یه جای خیلی باحال اشاره می‌کنه. یه پل بود که اطرافش پر از درخت بود بعد زیر پل هم آب بود که‌‌‌‌ واقعاً قشنگ بود.
‌- اکی بریم!
رفتیم همون جا. گوشیم رو در ‌آوردم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سینا
بعد یک هفته نگین مرخص شد و بردیمش خونه و قرار شد همیشه بهش سر بزنیم بدون اینکه بفهمه. خب شاید بپرسین که ما که آدم‌های معروفی هستیم و نباید دنبال حاشیه باشیم چرا‌ انقدر به اون دختر اهمیت می‌دیم؟ دلیلش اینه که اون تنهاست و نیاز داره چند نفر بهش اهمیت بدن. از نظرم هم مشکلی نداره. با صدای امیر از فکر بیرون‌ اومدم.
امیر گفت:
‌- به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 29 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
رهام
- بد ضایع شدیما!
امیر با لحن خنده‌داری گفت:
‌- تو شوکم هنوز!
سینا هم حرفش رو تأیید کرد.
‌- چه تفاهمی!
با سه‌تا لیوان شربت اومد سمتمون، تشکر کردیم و برداشتیم. روبه‌رومون نشست و عین این پلیس‌ها که می‌خوان بازجویی کنن، گفت:
‌- خب می‌شنوم آقایون!
نگاهش کردیم.
امیر سریع گفت:
‌- من کاره‌‌ای نیستم، همه‌ش تقصیر این دوتاست.
با تعجب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 28 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
عجب کاری کردنا! خنده‌م گرفت. گوشیم زنگ خورد. دوباره مهدی بود. جواب دادم:
‌- الو سلام!
‌- سلام! امشب میام پیشت.
‌- نه!
جدی گفت:
‌- ساکت!
‌- مهدی!
یا امام زمان! اگه بیاد که خون به پا می‌کنه.
‌- بیا پایین!
‌- چی؟
‌- بیا پایین!
قطع کرد. عجب! مگه می‌دونه خونه من اینجاست؟
لباس مناسب پوشیدم و رفتم بیرون. کسی نبود. همه‌جا رو نگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • عجیب
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 32 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا