- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
حرفهای عمو کاملاً درست بود. سینا، رهام، امیر و شبنم و خیلیهای دیگه؛ اونها هم جونشون بهخاطر من به خطر میافته. به عمو نگاه کردم. لبخند زد و گفت:
- دخترم من با اون سرگرد میریم تهران ولی برای دو هفته دیگه؛ چون تو میخوای به خونه اون نفوذ کنی باید مهارت لازم رو یاد بگیری. پس تو این دو هفته آموزشای اولیه رو از همون سرگرد یاد...
- دخترم من با اون سرگرد میریم تهران ولی برای دو هفته دیگه؛ چون تو میخوای به خونه اون نفوذ کنی باید مهارت لازم رو یاد بگیری. پس تو این دو هفته آموزشای اولیه رو از همون سرگرد یاد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: