- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
امیر
چشمهام رو باز کردم، رو مبل خوابم برده بود. دیشب خونه رهام اومدیم، خیلی خسته بودیم. به سینا و رهام که رو زمین خواب بودن نگاه کردم و لبخند شیطانی زدم. رفتم آشپزخونه و دوتا سر دیگ گرفتم و رفتم بیرون. رفتم طرفشون و سر دیگها رو کوبوندم به هم و داد زدم:
- قوقولی قوقو صبح شده، قوقولی قوقو!
هر دوشون عین جنزدهها بلند شدن...
امیر
چشمهام رو باز کردم، رو مبل خوابم برده بود. دیشب خونه رهام اومدیم، خیلی خسته بودیم. به سینا و رهام که رو زمین خواب بودن نگاه کردم و لبخند شیطانی زدم. رفتم آشپزخونه و دوتا سر دیگ گرفتم و رفتم بیرون. رفتم طرفشون و سر دیگها رو کوبوندم به هم و داد زدم:
- قوقولی قوقو صبح شده، قوقولی قوقو!
هر دوشون عین جنزدهها بلند شدن...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: