خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
امیر
چشم‌هام رو باز کردم، رو مبل خوابم برده بود. دیشب خونه رهام اومدیم، خیلی خسته بودیم. به سینا و رهام که رو زمین خواب بودن نگاه کردم و لبخند شیطانی زدم. رفتم آشپزخونه و دوتا سر دیگ گرفتم و رفتم بیرون. رفتم طرفشون و سر دیگ‌ها رو کوبوندم به هم و داد زدم:
- قوقولی قوقو صبح شده، قوقولی قوقو!
هر دوشون عین جن‌زده‌ها بلند شدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 29 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
با صدای کوبیده‌شدن در، یهو پریدم. کیه این وقت صبح؟ رفتم طرف در و بازش کردم. خواستم چندتا فحش آبدار بهش بدم که دیدم مهدی بود.
- علیک سلام!
- سلام! بیا تو.
اومد داخل و نشست. خواستم برم براش یه چیزی بیارم که مخالفت کرد.
- بیا بشین. حالت خوب نیست می‌خوای بری پذیرایی کنی؟ بیا بشین اومدم بهت یه سر بزنم.
- ولی...
جدی و عصبی که خیلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 28 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
رهام
امیر عین بچه‌‌های پنج‌ساله غر می‌زد و می‌گفت:
- رهام کجا داریم می‌ریم؟ دیوونه‌م کردی.
جدی گفتم:
- تو دو دقیقه دندون به جیگر بذار، نمی‌گن امیر مقاره لال شده.
- دندونم خراب می‌شه رو جیگر بذارم. بعد هم زبونت رو گاز بگیر پسره‌ی بی‌ادب. من اگه نباشم کسی نگاهت نمی‌کنه سوسک سیاه!
- خب دو دقیقه بشین سرجات. انقدر هم اعتمادبه‌نفس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 29 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
حوصله‌م سر رفته بود. بلند شدم و لباسم رو پوشیدم، رفتم بیرون. آخیش هوای آزاد!
من خیلی پوست‌کُلُفتما. اون چاقویی که خوردم آدمم نکرد! خنده‌م گرفت از این حرفم. بله دیگه کی با یه بخیه به این گندگی می‌ره بیرون؟ داشتم می‌رفتم که سینا رو دیدم که خیلی خسته به نظر می‌رسید و البته عصبانی. الهی قربونت برم که با اخم هم انقدر جذابی! قلبم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 29 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
با صدای جیغ از خواب پریدم. خدایا چی شده؟ صدا از طبقه بالا می‌اومد. صدای گلوله هم می‌اومد. خدای من یعنی چی شده؟ چرا همه جیغ می‌کشن؟ در خونه خودم هم با صدای بدی باز شد. تو اتاق بودم؛ ولی صدای در واضح می‌اومد. سریع رفتم و در رو قفل کردم. ترسیدم! صدای مرد اومد‌ که با مشت به در می‌کوبید.
خشن و عصبی که خیلی ترسیدم، داد زد:
- به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
چشم‌هام رو باز کردم. از فضای اتاق فهمیدم که بیمارستانم. صدای یه دختره اومد:
- داداش بهوش اومد.
بهشون نگاه کردم. با همدیگه پرسیدن:
- حالت خوبه؟
سرم رو تکون دادم. سینا رو که دیدم دوباره دلم براش ضعف رفت و باعث شد ضربان قلبم بلند‌‌‌تر بشه. محکم خودش رو به سـینه‌م می‌کوبوند. یه لحظه تیر کشید که سریع دستم رو روش گذاشتم. سعی کردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 31 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
- نه نه! ولم کنین.
مردی با لحن بدجنسی و لحن شیطانی ترسناکش گفت:
- خانوم کوچولو تونستی فرار کنی؛ ولی دیدی که پیدات کردیم. تازه قبل مردنت عذابت می‌دم. انقدر عذابت می‌دم که خودت هم آرزوی مرگ کنی.
سینا رو آوردن. کل صورتش خونی بود و بی‌حال بود. اصلاً جون نداشت. التماسش کردم. شروع کردم به گریه‌کردن.
- تو رو خدا با اون کاری نداشته باشین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 31 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
رفتیم پاساژ، شبنم کلی لباس خرید. نذاشتم پول لباس‌های من رو حساب کنه. انقدر که دست‌هامون پر بود خنده‌مون گرفت.
- صبر کن به داداش زنگ بزنم.
گوشیش رو در آورد.
- ای وای شارژم تموم شد. نگین تو شارژ داری؟
- آره.
- خب شماره‌ش رو می‌گم، بگیر بهش بگو بیاد.
هنگ کردم. نه من نمی‌گم.
- می‌شه خودتو... نه یعنی خودت بگی؟
جدی گفت:
- نه بهتره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Dinaa jon، زهرا.م و 27 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سینا
سوار ماشین شدم و استارت زدم و حرکت کردم. یعنی اگه این خریدکردن از بین بره کل دخترهای جهان دیوونه می‌شن. از فکر خودم خنده‌م گرفت. با چشم دنبالشون گشتم که بله پیداشون کردم. رو صندلی نشسته بودن. دوتا پسره داشتن می‌رفتن طرفشون. ماشین رو نگه داشتم، خواستم پیاده شم که نگین بلند شد و با اخم به پسرها نگاه کرد. بهشون داشت حرف می‌زد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
رفتیم بیمارستان تا بخیه‌هام رو باز کنم.
- دخترم تکون نخور.
سرم رو تکون دادم. شبنم باهام اومده بود تا تنها نباشم. سینا هم تو ماشین منتظر بود. بعد چند دقیقه دکتر گفت:
- دخترم تموم شد.
بلند شدم و تشکر کردم. پول رو هم خودم حساب کردم. رفتیم بیرون و سوار ماشین شدیم. دلم می‌خواست برم خونه‌م و اون قاب عکس پدر و مادرم رو بردارم.
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Hastiii، Sahariiiii، Dinaa jon و 30 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا