- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
امیر
اومده بودیم خونهی سینا. سینا گفت که نگیم نگین خودش رفته و به یه دلیلی رفته.
الان تو اتاق سینا نشستیم. سینا که فکرش درگیر بود. من هم فقط میخواستم بدونم که واقعاً چرا؟ رهام هم مثل ما نشسته بود و تو فکر بود. چرا نگین رفت؟ دلیلش چی بود؟
سینا صداش در اومد و بلند گفت:
- چرا؟
بهش نگاه کردیم، خیلی عصبی بود. اون هم مثل ما خیلی...
امیر
اومده بودیم خونهی سینا. سینا گفت که نگیم نگین خودش رفته و به یه دلیلی رفته.
الان تو اتاق سینا نشستیم. سینا که فکرش درگیر بود. من هم فقط میخواستم بدونم که واقعاً چرا؟ رهام هم مثل ما نشسته بود و تو فکر بود. چرا نگین رفت؟ دلیلش چی بود؟
سینا صداش در اومد و بلند گفت:
- چرا؟
بهش نگاه کردیم، خیلی عصبی بود. اون هم مثل ما خیلی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: