خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چرا دیر کردین؟
مهدی به اهورا یه نگاه کرد و بعد رو کرد به ما و گفت:
- کیک آماده نبود و تازه داشتن عکس رهام رو روش می‌کشیدن، بعد هم ترافیک بود.
سرمون رو تکون دادیم. به ساعت نگاه کردم، هفت و نیم بود.
- بریم بیرون الان رهام میاد.
رفتیم بیرون که دیدیم یاشار همه چی رو آماده کرده و منتظره که رهام برسه. در باز شد و اول امیر و بعدش هم رهام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 24 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- بله داداش؟
- سلام داداش خوبی؟ چی‌کار می‌کنی؟
غمگین گفت:
- دارم می‌رم پیش نگین.
ناراحت شدم و گفتم:
- داداش انقدر خودت رو عذاب نده، داداش لطفاً. اون با رفتن تو کنار قبرش برنمی‌گرده.
- مهدی، من عاشق شدم. تا زمانی که عاشق نشی، نمی‌تونی درکم کنی. من عشقم رو از دست دادم و نمی‌تونم به همین آسونیا فراموشش کنم‌.
دلم می‌خواست بدونه که نگین هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 24 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سینا
دستم رو روی قبر سردش گذاشتم و فاتحه خوندم. لبخند غمگینی زدم و گفتم:
- سلام زندگیم، باز هم اومدم پیشت. دلم خیلی برات تنگ شده. سه ماه شد که رفتیا عزیزم، همه‌مون رو ناراحت کردی. آهنگ جدیدم آماده شده. این آهنگ برای توئه خوشگلم. ای کاش بودی که باهم گوشش می‌کردیم و براش موزیک ویدیو می‌ساختیم عزیزم.
همون‌طور که داشتم حرف می‌زدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • ناراحت
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 24 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چه جوری درست می‌شه؟ عشقم من رو فراموش کرده.
از خودشون جدام کردن و امیر گفت:
- این فرصت خوبیه که بتونی اون رو عاشق خودت کنی.
بهشون نگاه کردم. یهو صدای مهدی اومد:
- اون دلش رو به تو باخت سینا. مطمئن باش شاید عقل عشق رو فراموش کنه؛ اما دل همیشه عشق اول و آخرش رو یادشه.
با تعجب بهش نگاه کردیم. اومد طرفمون و گفت:
- سینا، نگین چهار ساله...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 24 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- خواهر خوشگلم دیگه نبینم اشکات رو.
با بغض گفتم:
- داداشی اون روز شاهرخ باعث شد من فراموشت کنم؛ ولی من انتقام همه این سالا رو ازش می‌گیرم.
لبخند زد و گفت:
- شاهرخ باهامون بد کرد عزیزم؛ ولی می‌بینی که ما همدیگه رو پیدا کردیم و تو هم نباید به فکر انتقام باشی.
اخم کردم و گفتم:
- من این تصمیم رو وقتی بابا و مامان مردن گرفتم و کسی هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 24 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- باشه.
به چشم‌هاش نگاه کردم که دلم می‌خواست توش غرق بشم. نگین بهت قول می‌دم یادت بیاد و باهم زندگی خوبی رو شروع کنیم.
***
رهام
بعد اون موضوع زنده‌بودن نگین، تصمیم گرفتیم بریم شمال. همه مشغول جمع‌کردن وسیله‌‌ها بودیم که گوشی سامان زنگ خورد.
- بله؟ الان؟ خیله خب الان میام.
قطع کرد و گفت:
- رهام من یه عکاسی دارم‌‌‌‌‌. می‌شه نگین رو ببری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 25 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
خدایا داره دیوونه‌م می‌کنه! داشتم توی چشم‌هاش غرق می‌شدم. باید برم وگرنه هیچی.
- آق... آقای درخشنده بهتره بریم.
از اتاق بیرون اومدم و خواستم به طرف فروشنده برم که مانتو رو حساب کنم که یهو صداهایی تو سرم پیچید:
«- من سخت به کسی اعتماد می‌کنم. مطمئن باش تو یه چیزی داشتی که بهت اعتماد کردم.»
«- یکی دیگه هم ما رو مهمون می‌کنین؟»
سرم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 25 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- خواهش می‌کنم! شما این‌همه بهم کمک کردین، اینکه چیزی نیست.
لبخندی کنج لــب هر دومون نشست. سرش رو گذاشت روی صندلی و چشم‌هاش رو بست. حتماً خیلی خسته شده. خودم هم خسته بودم.
- رهام من یه‌کم می‌خوابم، هر وقت خسته شدی بیدارم کن تا جامون رو عوض کنیم.
با لبخند سرش رو تکون داد.
چشم‌هام رو بستم و با فکرکردن به نگین به خواب رفتم.
***
سامان
از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 24 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
نگین
چشم‌هام رو باز کردم. به بیرون نگاه کردم که دیدم شب شده. وای چقدر خوابیدم؟
به رهام و سینا نگاه کردم که دیدم جاهاشون رو عوض کردن و رهام خوابه و سینا داره رانندگی می‌کنه.
از تو آینه نگاهم کرد و گفت:
- بیدار شدی؟
سرم رو تکون دادم و گفتم:
- آره. مثل ‌اینکه زیاده‌روی هم کردم.
لبخند جذابی زد و گفت:
- نه بابا! برای خواب که نباید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 24 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
اشک توی چشم‌هاش جمع شده بود و لبخند می‌زد.
- قربونت بشم عزیز دلم!
- خدا نکنه عزیزم!
صدای دست از پایین اومد. نگاه کردیم که دیدیم سامان، امیر، مهدی و اهورا هستن و حتی رهام هم بیدار شده بود و داشتن دست می‌زدن.
لبخند زدم و گفتم:
- بچه‌‌ها حل شد. زندگیم همه چی یادش اومد.
امیر گفت:
- من کیَم؟
نگین خندید و دوید و رفت سمت امیر و گفت:
- داداش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 22 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا