خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوشیم زنگ خورد. آخه الان موقع زنگ زدنه؟ جواب دادم و گذاشتمش رو بلندگو که صدای رهام پیچید:
- سلام سامان کجایی؟
فرمون رو چرخوندم که لاستیک‌ها با صدای بدی به طرف راست رفتن. خدایا به خیر بگذرون!
- رهام من بعداً بهت زنگ می‌زنم.
- سامان چی شده؟ کجایی گفتم؟
- رهام من...
یهو یکیشون از پشت ماشین رو زد که باعث شد سرم به فرمون بخوره. مطمئن بودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 20 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- بهت خوش می‌گذره؟
بهم نگاه کرد و لبخند زد و گفت:
- نمی‌دونی چقدر حالم خوب شد هستی. کجا بودی؟
- رفته بودم اون‌ور که ببینم چشمم بهتر می‌شه یا نه که دیدم شد.
سرش رو تکون داد. به ارشیا نگاه کردم که دیدم داره نگاهم می‌کنه. اخم غلیظی کردم و روم رو ازش گرفتم. پسره‌ی چلغوز حالیت می‌کنم!
صدای اهورا اومد:
- نگین ارشیا کنارته؟
هوفی کشیدم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 20 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سینا
- رهام نمی‌تونم بهش بگم. همین الان تازه خون بالا آورد. اگه بهش بگم بهش شوک وارد می‌شه.
رهام با ناراحتی گفت:
- اما اگه یهویی بفهمه شاید سامان رو از دست بدیم، بدتر می‌شه.
غمگین گفتم:
- اگه بگم شاید تو مأموریت نتونه خودش رو کنترل کنه و شاهرخ متوجه بشه.
رهام ناراحت گفت:
- پس بیا اینجا سینا.
- دارم میام.
قطع کردم و سریع رفتم تو اتاق و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 20 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- بله امیر؟
- سینا سامان کدوم بیمارستانه؟
با عصبانیت گفت:
- چرا می‌خوای بیای پیشش؟ تا الان داشتی بهش حرف می‌زدی. امکان داشت بمیره امیر. تصادف بدی کرد می‌فهمی؟ سامان کسی نیست که به نامـ*ـوس کسی چشم داشته باشه؛ مخصوصاً اگه برادرش باشه.
ناراحت و غمگین گفتم:
- سینا اذیتم نکن. توروخدا بگو کدوم بیمارستانه.
برای یه لحظه صداش نیومد. خواستم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 20 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگین
خدایا الان چی شد؟ چرا این‌طور شد؟ نباید می‌شد. قطره اشک توی چشم‌هام جمع شد. دلم برای سینا تنگ شده بود و دلم می‌خواست الان کنارم باشه و برم تو حصار دست‌هاش. خدا کنه این قضیه‌ها زود تموم بشه که بتونم دوباره ببینمش.
از اتاق رفتم بیرون و خواستم برم طرف اتاق درسا که ارشیا جلوی راهم سبز شد. اخم غلیظی کردم و گفتم:
- بکش کنار.
- باید به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 19 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سینا
مهدی رفت تا سرِ اونها رو گرم کنه. من هم رفتم پیشِ رهامیر. رهام با امیر حرف نمی‌زد. باید کاری کنم آشتی کنن، این‌جوری نمی‌شه.
- شما دو نفر.
هر دو بهم نگاه کردن. با عصبانیت گفتم:
- شما دوتا چتون شده؟ شما دوتایی که نمی‌شد از هم جداتون کرد، با یه عکس مسخره از هم جداتون کردن؟ برادریتون انقدر بود؟ رهام مگه امیر، امیر کوچولوت نبود؟ امیر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 19 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگین
وقتی سینا رو دیدم یه انرژی خاصی گرفتم.
- خدایا ازت ممنونم!
لبخند زدم و سرم رو روی بالشت گذاشتم که در باز شد. فکر کردم دکتره؛ اما یه مرده غریبه بود که اومد طرفم. قیافه‌ش ترسناک بود.
با ترس گفتم:
- ش... شما کی هستین؟
لبخند شیطانی زد و گفت:
- همونی که نمی‌ذاره زنده از بیمارستان بیرون بری.
چشم‌هام گشاد شد. اون می‌خواد من رو بکشه؟ مگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 19 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- پس سینا درخشنده منتظرته. زود برگرد.
ماسکش رو زد و با رهام ازمون خداحافظی کردن و رفتن.
رو کردم به اهورا و مهدی و گفتم:
- سامان چطوره؟
مهدی جواب داد:
- قفسه ســینه‌ش شکسته که ترمیمش کردن و تا یک ماه نباید تکون بخوره. سرش هم ضربه دیده. چون کمربند بسته بود، دست و پاهاش سالمن.
اشک توی چشم‌هام جمع شد و همین‌جوری از چشم‌هام می‌باریدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 18 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
سینا
سرم رو توی دست‌هام گرفتم و روی صندلی نشستم.
رهام و امیر اومدن پیشم و دست‌هاشون رو روی شونه‌م گذاشتن. بهشون نگاه کردم که لبخند زدن. با لبخند غمگینی جوابشون رو دادم. خیلی می‌ترسیدم. شایان به نگین حس داشت و این من رو می‌ترسوند. رهام گفت:
- سینا آروم باش داداش. اهورا و مهدی پیششن.
با ناراحتی گفتم:
- هر چی باشه و حتی اگه مهدی و اهورا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 18 نفر دیگر

Neginii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/12/20
ارسال ها
487
امتیاز واکنش
10,771
امتیاز
303
محل سکونت
مازندران
زمان حضور
33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
- این طرز حرف زدن هم از شما بهش ارث رسیده خانوم روانشناس؟
نگین از روی صندلی بلند شد و روبه‌روی شاهرخ وایساد و با کمال خونسردی گفت:
- به کارای خودتون فکر کنین شاهرخ خان و بعد بگین از من به ارث رسیده و یا کارای شما باعثش شده؟
کارد می‌زدی خون شاهرخ نمی‌ریخت. نگین ازش دور شد. دوباره روی صندلیش نشست و با عصبانیت گفت:
- این خانوم مشاور خیلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان نت عاشقانه | neginii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sahariiiii، Dinaa jon، زهرا.م و 20 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا