خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
به باغی انبوه رسیدم؛ رطوبت و مه عجیبی داشت
بد به دل راه ندادم. قصد کردم تا هوا روشن است، باغ را پشت سر گذارم
به‌جزکلاغ‌ها و دارکوب‌ها، کسی همراهی‌ام نمی‌کرد
در مه، بانوی سپیدپوشی دیدم که مانند روح می‌درخشید
نزدیک شدم؛ رو به من کرد و با لـبخند زمزمه نمود:
«اگر به مقصد نرسی، فراموش خواهی شد.»
صدایش هنوز در گوشم می‌پیچد
آن بانو محو شد؛ اما این در خاطرم ماند
یا تو یا مُردَن!


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 17 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
این سفر شاید احمقانه است؛ شاید هم عاقلانه!
ولی بعید می‌دانم عاشقانه باشد!
هنوز در توصیف عشق حرفی برای گفتن ندارم
عشق مانند روح است که همه از آن حرف می‌زنند؛ اما کسی آن را ندیده
به راستی واقعاً چه احساسی عشق است؟
از نظر من همه انسان‌ها عاشقند؛ حتی آن کس که خود را عاشق هیچ چیز نمی‌داند
چون هر کسی به‌سمت چیزی حرکت می‌کند
و تو به‌سمت چیزی حرکت نمی‌کنی، مگر آنکه آن را دوست داشته باشی
پس ناگزیر باید اعتراف کنم که دوستت دارم
اما باز نمی‌توانم نامش را عشق بخوانم
عشق از گلوی من پایین نمی‌رود؛ گیر می‌کند!


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 17 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاید؛ شاید چون خود را لایق عشق نمی‌دانم!
درحالی‌که خداوند بنده‌هایش را معشوق خود می‌خواند
یعنی هر کدام از ما به تنهایی معشوقِ خاص خداوند هستیم
و می‌خواهیم عاشق باشیم؛ اما نمی‌دانیم به چه چیزی یا چه کسی دل ببندیم!
خیلی رؤیایی است اگر بخواهم که نقطه وصل من و تو خداوند باشد!
اما خیلی زیبا می‌شود
برای همین گاهی وقت‌ها از تکاپو دست می‌کشم و به ستاره‌ها می‌نگرم
با خدا حرف می‌زنم و از احساساتم می‌گویم
شاید اگر دلی پاک داشته باشم، بتوانم عاشق خدا شوم
و اگر تو هم عاشق خدا باشی، این میان پیوند من و تو تسهیل می‌شود


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 14 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاید ابهام لازمه این سفر است!
مثل یک معما و یک داستان که نکته‌های زیادی از آن نمی‌دانم
و من مجبورم تا این معما را حل کنم
ناگزیرم! یعنی راه دیگری ندارم
معما یعنی تناقض‌هایی که با یکدیگر مرتبط هستند
چگونه بفهمم؟ مسیرهایی که می‌خواهم طی کنم، متناقض و عجیبند
هنوز نمی‌دانم بهتر است بادی به هر جهت، فقط بروم
یا اینکه چند اصل و شاقول کنار هم بگذارم و حساب و کتاب کنم
خستگی سفر گاهی خیلی شدید آزارم می‌دهد


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 14 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
کوله‌پشتی‌ام سنگین می‌شود و گاهی مجبورم بار اضافه‌ام را خالی کنم
شاید چند بار نقشه راه را دور انداخته‌ام به این بهانه که نقشه جدیدی بگیرم
نقشه‌ای که در آن حداقل یک نشانه از تو باشد!
عجیب است که نمی‌توانم فراموشت کنم؛ انگار که خدا نمی‌خواهد!
اما گاهی پیش می‌آید که بگویم ای کاش هیچ وقت این سفر را شروع نمی‌کردم!
ای کاش تا این حد دنبال تو نمی‌گشتم و این‌قدر دوستت نداشتم!
از کدام نقطه بود که تو مرا سمت خود جذب کردی؟
هر چه فکر می‌کنم، به نتیجه‌ای نمی‌رسم


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 14 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی، فقط گاهی، از تو دلگیر و غضبناک می‌شوم
می‌اندیشم که تو برای دیدنم حرکتی نمی‌کنی؟
تا این حد برایت بی‌اهمیت هستم؟
نمی‌دانم؛ این هم در هاله‌ای از ابهام است و من نمی‌دانم
حتی نمی‌دانم که ارزش این پوییدن و جنگیدن مرا داری یا نه
ارزش گریه‌هایم را داری یا نه؟
آیا حداقل یک ذره، فقط یک ذره از آن مقدار که دوستت دارم
به یادم هستی یا نه؟
این افکار، سفرم را سخت‌تر می‌کند
کاش کمی، فقط کمی در فراغم اشک بریزی و این را بدانم!


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 14 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
مدتیست از سفر دست کشیده‌ام
گوشه‌ای نشسته‌ام و نفس تازه می‌کنم
اگر تو بودی نیز قطعاً خسته می‌شدی
البته مطمئن نیستم، فقط می‌دانم که خسته‌ام
جای خوبی ساکن نشدم؛ اینجا بوی روزمرگی می‌دهد
از همان بوهای عجیب که زمانِ بچگی به نظر می‌آید بوی بزرگسالان و کارهای خفنشان است
اما وقتی پا به عرصه بزرگسالی می‌گذاری، می‌فهمی چه بوی تهوع‌زا و عجیبیست
ولی من هنوز کودکم؛ دلم می‌خواهد این را فریاد بزنم
ولی نمی‌توانم؛ چون دیگر نیستم
فقط دلم برای آن دوران تنگ شده است


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، زهرا.م و 12 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفس عمیقی می‌کشم و لحظه‌ای می‌نشینم
این نشستن، فرق دارد با دیگر نشستن‌هایم، با استراحت‌های قبلی
به آسمان شب نگاه می‌کنم
ستاره‌ها می‌درخشند؛ اما من میان تاریکی گم شده‌ام
باکی نیست، بگذار مرا نبینند تا قضاوتم نکنند
می‌دانی، دیگر خسته شده‌ام؛ می‌خواهم از سفر دست بکشم
نه جایی منزل می‌گزینم و نه به خانه برمی‌گردم
همین جا می‌نشینم و می‌نشینم
ساکت و بی‌صدا
مثل پروانه‌ای که در پیله خود چشم بر هم می‌نهد و حتی نفس هم نمی‌کشد


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، . faRiBa . و 11 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی‌قراریِ پاره گوشتی که در میان ریه‌هایم دارم، بی‌تابم می‌کند
قرار است به خوابی عمیق بروم؛ حق نداری تمرکز من را برهم بزنی!
چرا تو از هیچ قانونی پیروی نمی‌کنی؟
از این سرکشی و خیرگی چه نصیبت خواهد شد؟
ای کاش می‌دانستم، می‌دانستم و با حالی بی‌نوا
مشغول دردِدل با گیاهی زیبا نمی‌شدم!
خیلی وقت است که اینجا نشسته‌ام؛ این را اینگونه می‌فهمم که
نه تنها علف، بلکه گل و گیاهان جدیدی زیر پایم روئیده‌اند


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، . faRiBa . و 7 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا صدای سکوتم را می‌شنوی؟ دیگر شَفَتَین* من از هم باز نمی‌شوند
اما حرف‌هایم را می‌زنم؛ حتی اگر به گوش‌های تو نرسند
گاهی باز هم دلم می‌خواهد که از ذهنم خارج شوی و مقابلم رنگ واقعیت بگیری!
ولی دیگر سفر بخشی از زندگی من شده است، دیگر خسته‌ام نمی‌کند
بی‌تابی‌ام را بگذار پای تلاش‌های احمقانه‌ام! مگر دیوانه‌ای عاقل، کار حسابی بلد است انجام دهد؟
حرکت علف‌ها اطراف نعلین* خسته‌ام و صدای باد میان علفزار حرف‌های من هستند
حرف‌هایی که دیگر خستگیِ راه، به زبانم مجال گفتنشان را نمی‌دهد
*شفتین: لــب‌ها
*نعلین: کفش‌ها


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، . faRiBa . و 5 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا