خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی با خود فکر می‌کنم که دنبال تو نمی‌گردم
دنبال چیز دیگری هستم
بلکه آن شی ناشناس، هم من و هم تو را به دنبال خود می‌کشاند
شاید بارها ملاقاتت کرده باشم؛ اما تو را نشناخته باشم!
شاید وعده‌گاهی وجود دارد که ما نمی‌دانیم!
ارض موعودی که به‌سمتش می‌رویم و آن است که ما را پیوند می‌زند


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 21 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌گفت زیر باران قدم زدم تا کسی اشک‌هایم را نبیند
من هم زیر باران و بوران قدم زدم و گریستم
از ته قلبم
گاهی عمیقاً قلبم تیر می‌کشید از دوری‌ات
اما تو نمی‌دانی و حتی نمی‌دانی من کجا هستم و چه‌کار می‌کنم
فقط یک نفر می‌داند و آن خداست
دلم به همین خوش است که خدا جایگاه من و تو را می‌داند


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 19 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
دفترچه‌ام دارد پر می‌شود و من نگرانم
دائم از خود می‌پرسم دیگر چه چیزی ممکن است از قلم افتاده باشد؟
تمام نظریه‌ها و افکارم را نوشتم و مرتب کردم
اما به نتیجه واحد نرسیدم
از خودم می‌ترسم؛ می‌ترسم آخر این غربت و این آوارگی دیوانه‌ام کند!
***
می‌گویند که مجنون، مجنونِ لیلا بود و این عشق است
اما من می‌دانم که اگر دیوانه شوم، تو را فراموش می‌کنم
گفته بودم من به منطق و احساسم به طور یکسان نیازمندم
اگر دیوانه شوم، زیبایی‌های عقل را از یاد می‌برم
زیبایی‌های جهان و حس سرشار تفکر
تفکر با تو؛ فکرکردن به تو


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 20 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاید من هم به نوعی دیوانه‌ام که دیوانه نمی‌شوم
یادم می‌آید کوچک‌تر که بودم، هم‌سن‌وسالانم بر من مهر «دیوانه» می‌زدند
بزرگی می‌گفت که در این زمانه کسی که عاقل باشد، دیوانه می‌خوانَندَش
و شاید این خوب باشد!
این دیوانگی، من را از طاعون‌های فکری در امان می‌دارد
از توهم عشق مصون می‌مانم و همچنان پی تو سفر می‌کنم


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 19 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی با خود می‌گویم ای کاش این سفر هیچ‌گاه به پایان نرسد!
گاهی هم چنان دلتنگت می‌شوم
که می‌خواهم در کسری از ثانیه پیش تو باشم و دستانت را بگیرم
دل است دیگر! نامش را قلب گذاشته‌اند؛ چون مدام انقلاب می‌کند
مدام منقلب می‌شود و از حالی به حال دیگر تغییر پیدا می‌کند
پس نباید به‌خاطر این حال متحولش محکومش کنم!
شاید باید خود را محکوم کنم که نمی‌توانم تصمیم درستی بگیرم!


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 19 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب هنگام، بخش دشواری در سفرم شده
فرقی ندارد شب زمستانی باشد یا تابستانی، سرد باشد یا گرم
فرقی ندارد باران ببارد یا مهتاب بتابد
درهرصورت سفر من سخت می‌شود
چون مدام حس می‌کنم کسی مرا تعقیب می‌کند
و ناراحت‌کننده‌تر آنکه حس می‌کنم تویی که دنبالم می‌آیی
اما وقتی به عقب بازمی‌گردم، به‌جز سایه‌ام کسی همراهم نیست
سایه‌ای که به دلخوشی‌هایم پوزخندی بی‌رحمانه می‌زند


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 18 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر بگویم شب‌ها بیشتر دلتنگت می‌شوم، بیراه نگفته‌ام
آدمی می‌خواهد شب جایی باشد که پر از آرامش است
برای همین شب همه به خانه می‌روند
اما من حتی شب‌ها هم در سفر هستم
و حین رفتن‌هایم است که استراحت می‌کنم
ولی از این خفتن‌های موقتی و حین سفر خسته‌ام
راه برگشتی هم به خانه ندارم
ناچارم تا وقتی که به تو برسم، با چشمان نیمه‌باز بخوابم


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 17 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمی‌دانم! واقعاً نمی‌دانم!
شاید قبلاً تو را جایی دیده‌ام!
وگرنه این حجم از دلتنگی سابقه نداشته است
شاید کنار رودخانه‌ای، کنار چشمه‌ای، شاید هم زیر شاخسار یک چنار مهربان!
چه بسا حتی با تو حرف زده باشم و تو را نشناخته باشم!
می‌گویند تقدیر و مقدرات بر اختیارات ما قالب می‌شوند
اگر چنین نبود، تاکنون پیدایت کرده بودم
نمی‌دانم تقدیر را دشنام دهم یا بخت و اقبال خود را
نمی‌دانم چه کرده‌ام که مستحق این فراغم
چرا باید چنین باشد و نتوانم چیزی را تغییر دهم؟


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 18 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
خسته‌ام و گاهی خسته‌تر می‌شوم
همدم من پروانه‌های کنار جویبارند و گندم‌های طلایی کشتزارها
کسی صدایم را نمی‌شنود به‌جز کلاه بافتنی‌ام که سرم را از سرما حفظ می‌کند
کفش‎‌هایم اعتراض می‌کنند؛ اما به آن‌ها اعتنایی نمی‌کنم
افکارم گاهی به‌سمتم حمله می‌کنند و آزارم می‌دهند
با آن‌ها چه‌کار کنم؟
چگونه قانعشان کنم که تو را می‌خواهم؟
شاید باید قوی باشم؛ خیلی قوی‌تر از چیزی که هستم!
شاید باید آن‌قدر قوی باشم که بتوانم روی مقدرات خود تأثیرگذار باشم!


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 17 نفر دیگر

Afsa

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
656
امتیاز واکنش
13,207
امتیاز
303
سن
22
محل سکونت
بهشت اندیشه
زمان حضور
29 روز 22 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
به بالای قله کوهی سرد و زیبا می‌رسم؛ چشم‌انداز مسخ‌کننده است
فریاد می‌زنم:
«دوست داشتنِ تو، یک بازیِ از قبل باخته شده است!»
این تمام چیزیست که می‌دانم
من باخته‌ام؛ خیلی چیزهایم را
فکر و خیالم را، شادی و آسودگی‌ام را
کوه طوفان را می‌فرستد و او می‌گوید:
«خموش! عاشقان فریاد نمی‌کشند!»
حق با کوه و طوفان بود؛ این راه انتخابی نیست
رفتنیست و هیچ راه دیگری نیست


دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، ~XFateMeHX~، زهرا.م و 16 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا