- عضویت
- 10/11/20
- ارسال ها
- 347
- امتیاز واکنش
- 6,391
- امتیاز
- 263
- سن
- 17
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 30 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
^^^
همزمان با تکونِ خفیفی چشمهام رو وحشتزده باز کردم، با این حرکت ناگهانیم رایان سرش رو بالا آورد و تو چشمهام نگاه کرد. دستی به چشمهام کشیدم و تو جام نیمخیز شدم... نگاهم رو چرخوندم، من تو اتاق خودم چیکار میکردم؟
با یادآوری مهمونی و اون صحنههایی که دیدم دلهره کل وجودم رو گرفت. چیشد یهو؟ من که خوب بودم چم شد..؟
- بهتری؟
به...
همزمان با تکونِ خفیفی چشمهام رو وحشتزده باز کردم، با این حرکت ناگهانیم رایان سرش رو بالا آورد و تو چشمهام نگاه کرد. دستی به چشمهام کشیدم و تو جام نیمخیز شدم... نگاهم رو چرخوندم، من تو اتاق خودم چیکار میکردم؟
با یادآوری مهمونی و اون صحنههایی که دیدم دلهره کل وجودم رو گرفت. چیشد یهو؟ من که خوب بودم چم شد..؟
- بهتری؟
به...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان انهزام از مرگ | Aseman15 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com