- عضویت
- 10/11/20
- ارسال ها
- 347
- امتیاز واکنش
- 6,391
- امتیاز
- 263
- سن
- 17
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 30 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیشخندی زد و به ماهان نگاه کرد. ماهان دوباره سمتش رفت و انگشت اشارهاش رو به طرف در گرفت:
- دفعه بعد این طرفها ببینمت جنازت و میاندازم جلو ننت، بزن به چاک
آرمین باحرص نهفته توی حرکات و رفتارهاش یقهاش رو مرتب کرد و سمت در رفت. از کنار ماهان که رد میشد تنهی محکمی بهش زد که از ترسم زیرلب صلوات فرستادم. درخونه رو محکم بست و من و...
- دفعه بعد این طرفها ببینمت جنازت و میاندازم جلو ننت، بزن به چاک
آرمین باحرص نهفته توی حرکات و رفتارهاش یقهاش رو مرتب کرد و سمت در رفت. از کنار ماهان که رد میشد تنهی محکمی بهش زد که از ترسم زیرلب صلوات فرستادم. درخونه رو محکم بست و من و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان انهزام از مرگ | Aseman15 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com