- عضویت
- 10/11/20
- ارسال ها
- 347
- امتیاز واکنش
- 6,391
- امتیاز
- 263
- سن
- 17
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 30 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شک نگاهش کردم. از دلشوره داشتم تلف میشدم. بعد از مکث کوتاهی که کرد ادامه داد:
ـ من فقط مسئول بودم از نگرانی درت بیارم.
از لحن بدی که باهاش داشتم خجالت کشیدم. برای رد گمکنی سرم رو آروم تکون دادم. هنوز اونی که شنیدم رو باور نکرده بودم... هنوز نتونستم هضم کنم! ماهان سرش رو متقابلا تکون داد و گفت:
ـ ما دیگه رفع زحمت میکنیم...
ـ من فقط مسئول بودم از نگرانی درت بیارم.
از لحن بدی که باهاش داشتم خجالت کشیدم. برای رد گمکنی سرم رو آروم تکون دادم. هنوز اونی که شنیدم رو باور نکرده بودم... هنوز نتونستم هضم کنم! ماهان سرش رو متقابلا تکون داد و گفت:
ـ ما دیگه رفع زحمت میکنیم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان انهزام از مرگ | Aseman15 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: