- عضویت
- 10/11/20
- ارسال ها
- 347
- امتیاز واکنش
- 6,391
- امتیاز
- 263
- سن
- 17
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 30 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
با اخم کمرنگی که هیچ جوره از روی صورتم محو نمیشد از ماشین پیاده شدم.
به قدری فکرم مشغول بود که حتی یادم نیفتاد ماشین رو قفل کنم! روی پلهی اول ایستادم که تازه مغزم کار کرد.
روی دکمهای از ریموت که عکس قفل کتابی روش بود رو فشار دادم که چراغهای جلوی ماشین روشن و خاموش شدن.
نگاهم رو گرفتم و با قدمهایی تند خودم رو به داخل کلانتری...
به قدری فکرم مشغول بود که حتی یادم نیفتاد ماشین رو قفل کنم! روی پلهی اول ایستادم که تازه مغزم کار کرد.
روی دکمهای از ریموت که عکس قفل کتابی روش بود رو فشار دادم که چراغهای جلوی ماشین روشن و خاموش شدن.
نگاهم رو گرفتم و با قدمهایی تند خودم رو به داخل کلانتری...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان انهزام از مرگ | Aseman15 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com