- عضویت
- 10/11/20
- ارسال ها
- 347
- امتیاز واکنش
- 6,391
- امتیاز
- 263
- سن
- 17
- محل سکونت
- تهران
- زمان حضور
- 30 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاهم رو توی اتاقش چرخوندم. صندلی رو عقب کشید و از روی میز کامپیوتر بطری آبی رو به طرفم گرفت. انقدری سردرد داشتم که جز بهتر شدنم هیچی برام مهم نبود؛ حتی اینکه آبی که میخوام بخورم برای کِیه!
در بطری رو باز کردم و قرص رو توی دهنم گذاشتم.. یک نفس آب رو خوردم و مثل قحطیزدهها زمزمه کردم:
- خدا خیرت بده..
لبخند دندوننمایی زد:
- تونستی...
در بطری رو باز کردم و قرص رو توی دهنم گذاشتم.. یک نفس آب رو خوردم و مثل قحطیزدهها زمزمه کردم:
- خدا خیرت بده..
لبخند دندوننمایی زد:
- تونستی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
✺اختصاصی رمان انهزام از مرگ | Aseman15 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com