نویسنده این موضوع
تقهای به شیشهی سمت شاگرد زدم و اشارهای به چادر گیر افتادهام کردم.
نمیفهمم علت اذیت هایش را؟!
فرخنده میگوید پیشانی بلند و مامان گلی طبل خاطرخواهت شده را به صدا در آورده است؛ اما حرفها و گاه رفتارهای غیرمعقولانهاش، به شک میاندازدم.
بالاخره دلش به رحم آمد و دست از اذیت کردنم برداشت.
قفل را زد و من با تندی در را باز کردم.
لبخند...
نمیفهمم علت اذیت هایش را؟!
فرخنده میگوید پیشانی بلند و مامان گلی طبل خاطرخواهت شده را به صدا در آورده است؛ اما حرفها و گاه رفتارهای غیرمعقولانهاش، به شک میاندازدم.
بالاخره دلش به رحم آمد و دست از اذیت کردنم برداشت.
قفل را زد و من با تندی در را باز کردم.
لبخند...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com