خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

داستان فاطوش، مورد علاقتون هست؟

  • زیاد، و تنها دلیلش تفاوت موضوع و برقراری ارتباط با شخصیت‌هاست..

  • تا حدودی؛ اما امید دارم به بهتر شدنش.

  • خوب نیست!

  • عالیه... درست مثل همیشه و انتظاری که ازت میرفت.

  • بدک ‌نیست. زیاد خو نگرفتم با داستان.

  • ایده‌هاتو دوست دارم!


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
تقه‌ای به شیشه‌ی سمت شاگرد زدم و اشاره‌ای به چادر گیر افتاده‌ام کردم.
نمی‌فهمم علت اذیت هایش را؟!
فرخنده می‌گوید پیشانی بلند و مامان گلی طبل خاطرخواهت شده را به صدا در آورده است؛ اما حرف‌ها و گاه رفتارهای غیرمعقولانه‌اش، به شک می‌اندازدم.
بالاخره دلش به رحم آمد و دست از اذیت کردنم برداشت.
قفل را زد و من با تندی در را باز کردم.
لبخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دومین بوق جواب داد و صدای بشاشش در گوشم پیچید:
-جانم فاطما جانم؟
جلو رفتم تا در کمد را باز کنم که فرش زیر پایم لیز خورد و تا سقوطم اندک باقی مانده بود اگر دستم را بند دستگیره‌اش نمی‌کردم.
با خنده گفتم:
-نگو که بیمارستانی؟
-اتفاقا الان از کار برگشتم.
موهایم را باز کردم و با نشستن روی صندلی‌ام، رو به آیینه، پدی برای پاک کردن آرایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای آیفون، از سوالات‌شان قسر در رفتم.
مامان گلی با بند کردن دستانش روی زمین، پاهای کوتاه تپلش را به عقب کشید تا بتواند از جای بلند شود.
حاج بابا همچنان بی‌خیال، لای دندان‌هایش نخ می‌کشید‌.
-خوش اومدین.
منتظر بودم... شمردم؛ یک... دو... سه...
-فاطوش مادر پاشو یچی تنت کن.
با تکان سر از پای سفره بلند شدم و با دو به اتاقم رفتم. اکبر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
اکبر ساده است؛ خارج از ریا و تزویر، وَ چقدر عاشقانه بار اندوه رفتارهای فرخنده را با بزرگترین لـ*ـذت تحمل می‌‌کند.
حوصله‌ام برای حرف زدن نمی‌کشید و بی‌هدف، قاشق در محتویات کاسه می‌چرخاندم.
اکبر از اوضاع املاکیِ حاج بابا می‌پرسید و او هم از فروش دو الی سه خانه خبر می‌داد.
فرخنده لقمه‌ی درشتی گرفت و با تکان سر، رو به مامان گلی با دهانی پر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • ناراحت
  • تشویق
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
-گلی آروم!
حاج بابا، مامان را به سکوت دعوت می‌کرد؛ اما کارساز نبود و با خشم عروس گریانش را نگاه می‌کرد.
من نمی‌فهمم بدجنسی را!
درک نمی‌کنم خشونت به خرج دادن برای کسی که از جنس خودت است و نه حتی از یک دیار و بوم را.
فرخنده تکه نانی که دست داشت را روی سفره انداخت و هم زمان با اکبر، از جای برخاستند.
دلم به حالشان ریش شد؛ اگر خجالت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
امیرسالار گفته بود حق درس خواندن ندارم؛ درست مثل وقتی که مامان گلی کارنامه‌ی سال آخرم را از مدرسه گرفت و من با خوشحالی از درخشیدن نمراتم در پوست خود نمی‌گنجیدم؛ مدیر پافشاری می‌کرد برای درس خواندنم، کنکور دادن و وارد دانشگاه شدن؛ اما یک "نه" بسیار بزرگ را خانواده‌ام به پیشانی‌ام چسباندند.
وَ من با آرزوهایم خداحافظی کردم.
هیچوقت آن روز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
پایم را روی آخرین پله از پلکان گذاشتم و با وحشتی که صدایم را مرتعش می‌کرد؛ گفتم:
-چسب رو بده.
دستم را بند دیوار کردم و با دست آزاد، چسب را از دستش گرفتم.
قلب قرمزی که اطرافش پر از گل‌های مصنوعی است و قرار است به دیوار بچسبانمش.
ای کاش فرخنده بود!
-اگه بترسی می‌افتی‌ها! از من گفتن بود.
گفت و راهش را به سمت آشپزخانه کج کرد.
با تیزیِ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
نرم کننده را کف دست ریختم و ساقه‌های موهایم را آغشته‌اش کردم؛ دلم می‌خواهد کوتاه‌شان کنم؛ طوری که قد و قواره‌اش تا گردنم برسد.
اما مامان گلی که اجازه نمی‌دهد هیچ؛ حاج بابا هم کلاً قدغن کرده است.
سرم را از دوباره زیر دوش آب بردم تا موهایم را آبکشی کنم.
مثل اینکه در چاهی لبالب از آب افتاده‌ای؛ گوش‌هایت از جریان تندش سنگینی می‌کند. از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
لباس راحتی‌هایم را پوشیدم و به سرعت روی تـ*ـخت دراز کشیدم تا دستان ماهرانه‌ی فرخنده به صورت همیشه فسرده‌ام، روح بدهد.
مامان گلی هر از گاهی وارد اتاق می‌شد و با چک کردن اوضاع‌مان و آوردن تنقلات، سپس پا تند می‌کرد و بهانه‌اش می‌شد: "ای وای چقدر کار ریخته رو سرم"
هر دو با هم سر و سنگین رفتار می‌کردند؛ فرخنده هنوز دلخور است و مامان گلی هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,963
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 2 ساعت 30 دقیقه
نویسنده این موضوع
به چهره‌ام در آیینه نگاه می‌کردم.
پشت پلک‌هایم صورتی و لـ*ـب‌هایم، اناری شده بود.
دستی به موهای فر شده‌ام که انتهایش تا چاله‌ی کمرم می‌رسید، کشیدم و رضایت بخش از چهره‌ی جدیدم، مدام لبخند می‌زدم.
اگر حاج بابا رضایت می‌داد و فرخنده آرایشگاه می‌زد؛ یکی از پر مشتری‌ترین ‌های شیراز می‌شد... حیف استعدادش که در دستان مامان گلی و حاج بابا رو به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، SelmA، نگار 1373 و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا