نویسنده این موضوع
کجا رفتهاند؟!
در این وضعیت رو به حادی که سخت نیازمند بودنشان هستم؛ کجا رفتهاند!
دلهرهام کم-کم به تهوع تبدیل میشود... احساس میکنم چرخش دستی آشنا؛ با انگشتهای کلفت را درون معدهام.
موبایلم را خاموش کرده و با انداختنش درون کشوی میز-تلویزیون، دستم را بند دیوار کردم تا از سرگیجهام کاسته شود.
اگر میآمد!
خدای من! آنوقت نابود میشدم...
در این وضعیت رو به حادی که سخت نیازمند بودنشان هستم؛ کجا رفتهاند!
دلهرهام کم-کم به تهوع تبدیل میشود... احساس میکنم چرخش دستی آشنا؛ با انگشتهای کلفت را درون معدهام.
موبایلم را خاموش کرده و با انداختنش درون کشوی میز-تلویزیون، دستم را بند دیوار کردم تا از سرگیجهام کاسته شود.
اگر میآمد!
خدای من! آنوقت نابود میشدم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فاطوش | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com