خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

موهام عین تف چسبیده بود به کف سرم، ایش! حالم بهم خورد! انگار یه اژدها روم بالا اورده.
به سمت حموم میرم بعد از یه دوش کوچیک بیرون میام.
با کمک امیر و پری کار رنگ رو تموم میکنیم هرچند که پری پدرمون رو دراورد. اخرم رنگ اتاق امیر موند.
نگاهی به ساعت دیواری میکنم.
چشمهام از کاسه در میاد، این بشر (امیر) یکساعته تو حموم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 13 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

پریا
در شیشه ایی رو باز میکنم و بی توجه به اون دوتا پت‌و‌مت وارد رستوران میشم که دهنم عین اسب ابی باز میمونه.
وای چه جای خوشگلیه.
با ذوق دست‌هام رو به هم میمالم و به گوشه دنجی که سمت ابشار بود اشاره میکنم.
-امیر، ارشام، بریم اونجا؟ خیلی خوشگله.
بی توجه به ارشام که سرش رو از رو تاسف به کار بچگونه من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 13 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

پریا

گله میز پسرا که ماکان بهش اشاره کرد بود هجوم میارن اینجا، بعد از مراسم روبوسی و ذوق مرگ شدن، تازه نگاهشون به من میوفته!
ماکان: عه این خانوم زیبا کیه؟ نگید زن گرفتین که باورم نمیشه!؟
حسام: احتمالا دوست‌دختر امیر باید باشه، چون ارشام که از همون اولم عاشق اون دختر خارجیه بود.
با تعجب داشتم نگاهشون میکردم، که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 13 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

پریا

اول تعجب کرد و چون منو جدی نگرفت نیشخند زد.
"الاغ، خر، شتر بی سر!؟ حالتو جا میارم."
"وجدان همیشه در صحنه: این آخری چی بود گفتی؟!"
"به تو چه؟ برو گمشو اعصاب ندارما."
"وجدان‌: شتر بی سر!؟ پسر به این گلی! کجاش شبیه شتر؟ اونم از نوع بی سرش!"
"میری یا جفت پا بیام توی حلقت؟"
"وجدان: من برم تا سرم رو به باد ندادم."...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 14 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

آرشام

وقتی رسیدیم خونه، پری مستقیم رفت سمت اتاقش. تا خود اینجا داشت بهم فحش می‌داد. البته من تلافی نکنم ارشام نیستم، چغندرم!
رفتم یه دست لباس راحتی از امیر گرفتم و پوشیدم.
روی مبل ولو شدم.
"آخيش خسته شدم، عجب غلطی کردم گفتم بیام به اینا یه سر بزنما!؟"
نریمان:داداش مهدکودک باز کردین؟
-چطور؟
با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 14 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع


پری سرش رو بلند میکنه. برای یه لحظه واقعا ازش میترسم، چرا چشماش انقدر ترسناک شده؟
پری با قیض میگه:میدونی برای یه دختر چی مهمه؟
یه قدم میاد جلو که من یه قدم عقب میرم.
-نه. چی؟
-موهاش. و میدونی اگه کسی موهاش رو خراب کنه چه بلایی سرش میاره؟
-نه چه بلایی
-هرکاری میکنه، تا انتقام موهاش رو بگیره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 14 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

پریا

ارشام با حرص هولم میده که سرم به دیوار میخوره.
با حس درد وحشتناکی که تو سرم میپیچه، روی زمین میشینم و سرم رو بین دست‌هام میگیرم.
-ماکان میخوام ارایشت کنم، وایستا!
-ولم کن دیوونه، به بابات میگما.
-ماکان وایستا دیگه، یه کوچولو! ببین رژ قرمز زدم چقد خوشگل شدی.
با سردرد بدی چشم‌هام رو باز میکنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 14 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع


با اسرار ارشام مجبور میشم قبول کنم.
از امیر و پسرا، خداحافظی کردیم و توی ماشین ارشام نشستم.
دیگه داشتم بیهوش میشدم از بی خوابی.
-ارشام کی می‌رسیم؟
-دیگه نزدیکیم
-آهان.
بعد از ده دقیقه بلخره ارشام ماشین رو توی حیاط بزگش پارک میکنه.
با چشم‌های نیمه باز در ماشین رو باز میکنم و پیش به سوی خواب.
_شب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 14 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

خزیده خزیده، از زیر تـ*ـخت بیرون میام.
هنوز نصف بدنم زیر تـ*ـخت بود که ناگهانی در اتاق باز میشه و ارشام با نیش باز میاد تو.
ارشام: هاهاها، گیرت انداختم.
با لبخند خبیث به سمتم میاد و منم با هول دوباره به سمت زیر تـ*ـخت شیرجه میرم، اما ارشام زود دست به کار میشه و از پاهام میگیره و منو میکشه بیرون، هرچی به زمین چنگ میزدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 14 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع

با کنده شدن یه چیزی از پلک‌هام چشم‌هام تا اخرین حد گشاد میشه. پری رو میبینم که مژه دستشه با نیش بازم نگاهم میکنه.
-آرومتر دختر، چشمم رو سوراخ کردی.
-باشه حالا انقدر حرف نزن رژت رو پاک کنم، ولی خوشگل شده بودیا.
چپ چپ نگاهش میکنم و بی حرف منتظر میمونم اون لعنتی‌هارو از صورتم پاک کنه.
صورتش رو جلو میاره و با دقت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MaRjAn، Z.a.H.r.A☆ و 15 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا