خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
-سلام خانوم سلیمانی خوب هستین؟

سلیمانی: ممنون عزیزم شما خوبین؟

-قربونت راستش من دیروز یادم رفت از دکتر بهرامی شماره اتاق بیمار رو بپرسم اومدم از شما بپرسم.

سلیمانی: کدوم بیمار؟

-راستش اسمشم نمیدونم همونی که دیروز اوردن سوخته بود عمل داشت.

سلیمانی: اهان یادم اومد صبر کن الان نگاه میکنم.

عزیزم تو ICU بسـ*ـتریه هنوز طبقه بالا دست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، Reyhan.t، M O B I N A و 4 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دیدن دستش دلم آتیش میگیره.
-آخ آخ طفلکی هیچی نمونده ازش که.
نگاهم به صورت آرومش میوفته.
-چقد قیافش اشناست!!
سرم رو تکون میدم تا از فکرو خیال در بیام.
دستش رو با سِرُم شستشو میشورم و آروم پماد مخصوص رو روش میزنم.
با تکون خوردن انگشتش با استرس سَرَم رو بلند میکنم.
-هوف آخیش این که هنوز بیهوشه.
توهم زدم.
باند رو اروم دور دستش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Elaheh_A، M O B I N A و یک کاربر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از چهار ساعت جون کندن توی اتاق عمل بلخره کارمون تموم شد و خداروشکر حال مریض خوب بود.
از اتاق عمل بیرون میام، خودکار و کاغذی که آورده بودم تا نکته برداری کنم رو روی میز پذیرش میزارم و به سمت سرویس بهداشتی میرم.
تو اینه به قیافه خستم نگاهی میکنم، با دست موهایی که از کنار مقنعم بیرون زده رو به داخل هول میدم شیر اب سرد رو باز میکنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Reyhan.t، Elaheh_A و 2 نفر دیگر

*Fatemeh*

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/8/20
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
1,877
امتیاز
163
زمان حضور
3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
به سمت صندلی چرمش میره و پشت میز مینشینه نگاهی به دورو بر اتاق میندازم یه کمد فلزی توسی واسه مدارک یه چوب لباسی و یه طرف درختچه مصنوعی پشت میز یه پنجره که اتاقو حسابی نورگیر کرده بود با دوتا صندلی مشکی رنگ دوطرف میز وسط قرار گرفته بود، به سمت صندلی راحتی مشکی رنگ میرم و مینشینم.

دکتر با گذاشتن خودکارش توی جای خودکاریش دست به سـ*ـینه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، Elaheh_A، M O B I N A و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا