درخواست جلد آثار در حال تایپ | انجمن رمان ۹۸

~PARLA~ · 12/12/20

Goli Pakseresht گفت:
سلام، درخواست جلد دارم برای دلنوشته‌ام
جملک پایین جلد:
وقتی در آبادی من،
باران می‌بارد؛
زیرِ چتر باید رفت!

سهراب، من گم شده ام | goli pakseresht کاربر انجمن رمان 98

من، گم شده‌ام! درکوچه پس کوچه‌های خیال‌ها و آرزوهایم همه جا تاریک است. من، ترسیده‌ام نه از تاریکی که از صدای زمزمه دست‌هایم ترسیده‌ام. تو را صدا می‌زنند!

forum.roman98.com

با سلام
طراح شما ~PARLA~
*لطفا با طراح گفتگو ایجاد کنید.
با تشکر موفق باشید :)

~PARLA~ · 12/12/20

Zahra°ef گفت:
نام رمان: دلاوران یال
نام نویسنده: zahra°ef
ژانر: فانتزی، عاشقانه
خلاصه:
در گیتی به دور از بدی ها و پلیدی ها به نام پارامتیس، بزرگ خاندان اشرافی آنتوان، پیشگویی عظیمی را راهی سرزمین کرد. زمین و زمان در هم تنیده شده بودند و هنگامی که تاریکی بر تمام جهان سایه افکنده بود، دلاوران یال محیا نبرد بودند.

جمله پایین جلد:
تاریکی، یال را در خود بلعیده بود و زمانش آغاز شده بود دلاوران یک به یک، نبرد را شروع کنند.

در حال تایپ - رمان دلاوران یال | zahra°ef کاربر انجمن رمان 98

در گیتی به دور از بدی ها و پلیدی ها به نام پارامتیس، بزرگ خاندان اشرافی آنتوان، پیشگویی عظیمی را راهی سرزمین کرد. زمین و زمان در هم تنیده شده بودند و هنگامی که تاریکی بر تمام جهان سایه افکنده بود، دلاوران یال محیا نبرد بودند.

forum.roman98.com

با سلام
طراح شما ~ROYA~
*لطفا با طراح گفتگو ایجاد کنید.
موفق باشید :)

Afsa · 13/12/20

سلام جلد دلنوشته موخوام

دلنوشته سفری به مقصد تو

سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان98

فکر می‌کردم که می‌توانم تا ابد با کوله رنگ و رو رفته‌ام قدم بزنم و به هیچ چیز فکر نکنم. از شعر و شاعری و عشق و عاشقی گریزان بودم!

forum.roman98.com

~PARLA~ · 13/12/20

Afsa گفت:
سلام جلد دلنوشته موخوام
دلنوشته سفری به مقصد تو

سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان98

فکر می‌کردم که می‌توانم تا ابد با کوله رنگ و رو رفته‌ام قدم بزنم و به هیچ چیز فکر نکنم. از شعر و شاعری و عشق و عاشقی گریزان بودم!

forum.roman98.com

با سلام
طراح شما Mohadeseh.f
موفق باشید :)

SHahryar · 15/12/20

نام رمان: خیطِّ مات
نویسنده: پوررضا آبی‌بیگلو
لینک: « خیطِّ مـات »

~PARLA~ · 15/12/20

SHahryar گفت:
نام رمان: خیطِّ مات
نویسنده: پوررضا آبی‌بیگلو
لینک: « خیطِّ مـات »

با سلام
طراح ~PARLA~
** با طراح گفتگو ایجاد کنید.
موفق باشید :)

ɌởⲘⅉŋ · 17/12/20

خسته نباشید

درخواست جلد برای رمان دژاووی ترس

در حال تایپ - رمان دژاووی ترس | ɌởⲘⅉŋ کاربر انجمن رمان ٩٨

فرد دوست‌ داشتنی‌اش مرگ را می‌پذیرد خبر را می‌شنود، اما با قدم‌های لرزان می‌گذرد؛ انکار جرعت پیگیری‌اش را ندارد ترس از ترس... نمراتی که شاید سلب شوند را جبران کند با دیگری دیداری با حسام، و نگاهی که گذرا و به اجبار، به اطراف می‌‌اندازد.

forum.roman98.com

~PARLA~ · 17/12/20

ɌởⲘⅉŋ گفت:
خسته نباشید

درخواست جلد برای رمان دژاووی ترس

در حال تایپ - رمان دژاووی ترس | ɌởⲘⅉŋ کاربر انجمن رمان ٩٨

فرد دوست‌ داشتنی‌اش مرگ را می‌پذیرد خبر را می‌شنود، اما با قدم‌های لرزان می‌گذرد؛ انکار جرعت پیگیری‌اش را ندارد ترس از ترس... نمراتی که شاید سلب شوند را جبران کند با دیگری دیداری با حسام، و نگاهی که گذرا و به اجبار، به اطراف می‌‌اندازد.

forum.roman98.com

با سلام،
طبق قوانین جدید، برای درخواست جلد ابتدا رمان شما باید نقد شده باشد!
قوانین - قوانین تالار طراحی جلد .
موفق باشید :)

N80 · 18/12/20

سلام برای رمانم جلد می‌خواستم.
نام رمان: کُلت نقره‌ای
نویسنده: نگین.ک
ژانر: جنایی-پلیسی، عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
تلخی‌های روزگار، گاه زیاد و گاه، کم است! تلخی‌هایی که پوزخندی تلخ بر آدم‌ها می‌زند و با بی‌رحمی، سیلی‌ای دردناک بر صورتشان می‌کوباند و در دل خود، معماهایی را می‌سازد که گیج می‌کند آدمی را! معماهایی که قفل شده‌اند و هیچ‌کس، از جای کلید که گُشای تمام این قفل‌هاست، خبر ندارد!
مادر می‌شوند و دست نوازش بر سر می‌کشند و پدر می‌شوند و کوهی استوار!
متنی که می‌خوام نوشته بشه:
ماه هیچ‌گاه پشت ابر نمی‌ماند... و این طوفانی‌ست که ابرها را تکان می‌دهد و مهتاب نقره‌ایِ ماه، چشم را نوازش می‌کند.
لینک رمان: کُلت نقره‌ای

~PARLA~ · 18/12/20

N80 گفت:
سلام برای رمانم جلد می‌خواستم.
نام رمان: کُلت نقره‌ای
نویسنده: نگین.ک
ژانر: جنایی-پلیسی، عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
تلخی‌های روزگار، گاه زیاد و گاه، کم است! تلخی‌هایی که پوزخندی تلخ بر آدم‌ها می‌زند و با بی‌رحمی، سیلی‌ای دردناک بر صورتشان می‌کوباند و در دل خود، معماهایی را می‌سازد که گیج می‌کند آدمی را! معماهایی که قفل شده‌اند و هیچ‌کس، از جای کلید که گُشای تمام این قفل‌هاست، خبر ندارد!
مادر می‌شوند و دست نوازش بر سر می‌کشند و پدر می‌شوند و کوهی استوار!
متنی که می‌خوام نوشته بشه:
ماه هیچ‌گاه پشت ابر نمی‌ماند... و این طوفانی‌ست که ابرها را تکان می‌دهد و مهتاب نقره‌ایِ ماه، چشم را نوازش می‌کند.
لینک رمان: کُلت نقره‌ای

با سلام
1. برای درخواست جلد، ابتدا باید پست های رمان شما از حد نساب تعیین شده گذشته باشد.
2. قبل از درخواست جلد، باید درخواست نقد داده و رمانتان نقد شده باشد.
مطالعه بفرمایید:
قوانین - قوانین تالار طراحی جلد .
موفق باشید :)

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد بازنشسته

مدیر ارشد بازنشسته

کاربر فعال انجمن

مدیر ارشد بازنشسته

دوستدار انجمن رمان ۹۸

مدیر ارشد بازنشسته

عضو تازه وارد انجمن

مدیر ارشد بازنشسته

عضو تازه وارد انجمن

مدیر ارشد بازنشسته

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین