خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر صدایی‌ برمی‌آمد فریاد دردناک‌ اما ضعیف‌ شاعری‌ بود که‌ بر ویرانی‌ شهر و دیار خویش‌ نوحه‌ می‌کرد و مانند ابوالینبغی‌، یک‌ امیرزاده‌ی‌ بدفرجام‌، اندوه‌ و شکایت‌ خود را بدین‌ گونه‌ می‌سرود:
سمرقند کندمند پذیرفت‌ کی‌ اوفکند
از تاش‌ ته‌ بهی‌ همیشه‌ ته‌ خهی‌
یا ناله‌ی‌ جانسوز زرتشتی‌ ایران‌دوستی‌ بود که‌ در زیر فشار رنجها و شکنجه‌ها آرزو می‌کرد که‌ یک‌ دست‌ خدایی‌ از آستین‌ غیب‌ برآید و کشور را از چنگ‌ تازیان‌ برهاند و به‌ انتظار ظهور این‌ موعود غیبی‌ به‌ زبان‌ پهلوی‌ می‌سرود:
کی‌ باشد که‌ پیکی‌ آید از هندوستان‌ که‌ آمد آن‌ شاه‌ بهرام‌ از دوده‌ی‌ کیان‌ کش‌ پیل‌ هست‌ هزاز و بر سراسر هست‌ پیلبان‌که‌ آراسته‌ درفش‌ دارد به‌ آیین‌ خسروان‌ پیش‌ لشکر برند با سپاه‌ سرداران‌ مردی‌ گسیل‌ باید کردن‌ زیرک‌ ترجمان‌ که‌ رود و بگوید به‌ هندوان‌ که‌ ما چه‌ دیدیم‌ از دشت‌ تازیان‌
با یک‌ گروه‌ دین‌ خویش‌ پراکندند و برفت‌ شاهنشاهی‌ ما به‌ سبب‌ ایشان‌
چون‌ دیوان‌ دین‌ دارند چون‌ سگ‌ خورندنان‌ بستاندند پادشاهی‌ از خسروان‌
نه‌ به‌ هنر به‌ مردی‌ بلکه‌ به‌ افسوس‌ و ریشخند بستدند به‌ ستم‌ از مردمان‌
زن‌ و خواسته‌ی‌ شیرین‌، باغ‌ و بـ*ـو*ستان‌ جزیه‌ بر نهادند و پخش‌ کردند بر سران‌
با اسلیک‌ بخواستند ساوگران‌ بنگر تا چه‌ بدی‌ در افکند این‌ دروغ‌ به‌ گیهان‌ که‌ نیست‌ از آن‌ بدتر چیزی‌ به‌ جهان‌…


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
آهنگ‌ پارسی‌ کجا رفت‌؟

۱۸-۲۰- بدین‌ گونه‌ زبان‌ تازی‌، با پیام‌ تازه‌ای‌ که‌ از بهشت‌ آورده‌ بود و با تیغ‌ آهیخته‌ای‌ که‌ هر مخالفی‌ را به‌ دوزخ‌ بیم‌ می‌داد، زبان‌ خسروان‌ و موبدان‌ و اندرزگران‌ و خنیاگران‌ کهن‌ را در تنگنای‌ خموشی‌ افکند. با این‌ همه‌ اگر چند ترانه‌های‌ خسروانی‌ و آهنگهای‌ مغانی‌ در برابر آهنگ‌ قرآن‌ و بانگ‌ اذان‌ خاموشی‌ گزید، لیکن‌ نغمه‌های‌ دلکش‌ و شورانگیز پارسی‌ اندک‌ اندک‌ بر حدیهای‌ تازیان‌ برتری‌ یافت‌ و موسیقی‌ و آواز پارسی‌ به‌ اندک‌ زمان‌ فراخنای‌ بیابانهای‌ عرب‌ را نیز در نوشت‌ و فرو گرفت‌. هم‌ از آغاز عهد بنی‌ امیه‌ در مکّه‌ و مدینه‌ و شام‌ و عراق‌، بسا کنیزکان‌ خواننده‌ و بسا غلامان‌ خنیاگر به‌ آهنگهای‌ فارسی‌ ترنّم‌ می‌کردند. در کتاب‌ اغانی‌ داستانهایی‌ هست‌ که‌ نشان‌ می‌دهد تازیان‌ تا چه‌ حدّ شیفته‌ی‌ آهنگهای‌ دلپذیر پارسی‌ بوده‌اند. درباره‌ی‌ سعید بن‌ مسجح‌ که‌ یکی‌ از قدیمی‌ترین‌ خنیاگران‌ عرب‌ در روزگار معاویه‌ بود، آورده‌اند که‌ آوازهای‌ خویش‌ را از روی‌ آهنگهای‌ ایرانی‌ می‌ساخت‌. از جمله‌ نوشته‌اند که‌ وی‌ بر گروهی‌ از ایرانیان‌ که‌ در کعبه‌ به‌ کار گل‌ مشغول‌ بودند گذشت‌. آوازهایی‌ را که‌ آنها در هنگام‌ کار بدان‌ ترنّم‌ می‌کردند شنید و چیزهایی‌ بدان‌ شیوه‌ به‌ تازی‌ ساخت‌ که‌ نزد تازیان‌ بس‌ مطبوع‌ و دلپذیر افتاد.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
همچنین‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ این‌ سعید بن‌ مسجح‌ نخست‌ بنده‌ای‌ بود. روزی‌ آوازی‌ پرشور و دلپذیر خواند. خواجه‌اش‌ چون‌ آن‌ آواز بشنید بپسندید و از او پرسید که‌ این‌ آواز را از کجا آموختی‌؟ ابن‌ مسجح‌ پاسخ‌ داد این‌ آهنگی‌ پارسی‌ است‌ که‌ من‌ شنیده‌ام‌ و آن‌ را به‌ تازی‌ نقل‌ کرده‌ام‌ خواجه‌ را بسیار خوش‌ آمد و او را آزاد کرد.او نیز در مکّه‌ ماند و به‌ خنیاگری‌ پرداخت‌. داستانهای‌ دیگر نیز از این‌گونه‌ در کتابها آورده‌اند و از همه‌ی‌ آنها چنین‌ برمی‌آید که‌ موسیقی‌ و آواز پارسی‌، هم‌ از آغاز کار، اعراب‌ را سخت‌ شیفته‌ی‌ خویش‌ داشته‌ بود، البته‌ ذوق‌ به‌ آهنگهای‌ پارسی‌، ذوق‌ به‌ زبان‌ پارسی‌ را نیز در تازیان‌ برمی‌انگیخت‌. اندک‌ اندک‌ در ترانه‌ها و نغمه‌هایی‌ که‌ شاعران‌ تازی‌گوی‌ می‌سرودند الفاظ‌ و ترکیبات‌ و حتی‌ جمله‌ها و مصرعهای‌ پارسی‌ تکرار می‌شد. در سخنان‌ ابونواس‌، و در اشعاری‌ که‌ برخی‌ معاصران‌ او سروده‌اند از این‌ الفاظ‌ و مصرعهای‌ فارسی‌ بسیار هست‌. اینک‌ یک‌ نمونه‌ کوتاه‌:
یا غاسل‌الطرجهار للخند ریس‌العقار
یا نرجسی‌ و بهاری‌ بده‌ مرا یک‌ باری‌

این‌ گونه‌ اشعار، با وزنهای‌ کوتاه‌ و ساده‌، غالباً برای‌ بزمهای‌ طرب‌ گفته‌ می‌شده‌ است‌ و حکایت‌ از رواج‌ موسیقی‌ و آواز و زبان‌ فارسی‌ در مجالس‌ تازیان‌ دارد و از این‌گونه‌ فارسیات‌، برمی‌آید که‌ زبان‌ فارسی‌ با نغمه‌ها و آهنگهای‌ شورانگیزی‌ که‌ با آن‌ همراه‌ بوده‌ است‌ در مجالس‌ اهل‌ طرب‌ قبول‌ تمام‌ داشته‌ است‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
از اینها گذشته‌، هیچ‌ شک‌ نیست‌ که‌ سرودها و ترانه‌های‌ فارسی‌، مانند دوره‌های‌ پیشین‌ همچنان‌ رواج‌ و رونق‌ خود را داشت‌. اگر زبانهای‌ پهلوی‌ و سغدی‌ و دری‌ و خوارزمی‌ در دستگاه‌ دین‌ و حکومت‌ در برابر زبان‌ تازی‌ شکست‌ خورده‌ بود، نزد عامه‌ هر کدام‌، همچنان‌ رواج‌ و رونق‌ خود را داشت‌. در هر شهری‌ عامه‌ی‌ مردم‌ به‌ همان‌ زبان‌ دیرین‌ سخن‌ می‌گفتند. ترانه‌ها و سرودها و افسانه‌ها و متلها همان‌ بود که‌ در قدیم‌ بود.

از این‌ گونه‌ ترانه‌ها در تاریخها نمونه‌هایی‌ هست‌. نوشته‌اند که‌ وقتی‌ سعیدبن‌ عثمان‌، از جانب‌ معاویه‌ فرمانروایی‌ خراسان‌ یافت‌ و به‌ آن‌ سوی‌ جیحون‌ رفت‌ و بخارا را بگشود، با خاتون‌ بخارا که‌ کارهای‌ شهر همه‌ بر دست‌ او بود صلح‌ کرد و میان‌ آنها دوستی‌ پدید آمد و خاتون‌ برین‌ عرب‌ شیفته‌ گشت‌ و مردم‌، به‌ زبان‌ بخارایی‌ در این‌ باره‌ سرودها ساختند، نمونه‌هایی‌ از این‌ سرودهایی‌ که‌ در باب‌ سعید و خاتون‌ بخارا گفته‌اند به‌ دست‌ نیست‌ و جای‌ دریغ‌ است‌. اما یک‌ دو نمونه‌ از این‌گونه‌ سخنان‌ باقی‌ است‌ و از آن‌ جمله‌ ترانه‌ی‌ یزیدبن‌ مفرغ‌ و حراره‌ی‌ کودکان‌ بلخ‌ نقل‌ کردنی‌ است‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
ترانه‌ای‌ در بصره‌

۱۸-۲۱- داستان‌ یزید بن‌ مفرغ‌ و ترانه‌ای‌ که‌ او در هجو ابن‌ زیاد گفته‌ است‌، لطفی‌ خاص‌ دارد. نوشته‌اند که‌ وقتی‌ عبادبن‌ زیاد، برادر عبیداللّه‌ معروف‌، در روزگار خلافت‌ یزید بن‌ معاویه‌ به‌ حکومت‌ سیستان‌ منصوب‌ گشت‌ یزید بن‌ مفرغ‌، که‌ شاعری‌ نامدار بود نیز با او همراه‌ گشت‌ اما در سیستان‌ عباد در نگهداشت‌ او چندان‌ نگوشید و بدو آن‌گونه‌ که‌ لازم‌ بود عنایت‌ نکرد. یزید برنجید و او را آشکار و پنهان‌ بنکوهید و ناسزا گفت‌. عباد او را به‌ زندان‌ کرد و یزید چون‌ از زندان‌ بگریخت‌، به‌ عراق‌ و شام‌ رفت‌ و هر جا می‌رسید پسران‌ زیاد را می‌نکوهید و در نسب‌ و شرف‌ آنها طعن‌ می‌کرد. عبیداللّه‌ او را بگرفت‌ و به‌ زندان‌ انداخت‌ و با او سخت‌ بدرفتاری‌ آغاز نهاد. روزی‌ فرمان‌ داد تا نبیذ با گیاهی‌ «شبرم‌» نام‌ که‌ اسهال‌ آورد بدو بنوشانیدند. تا در سرخوشی‌ و نزاری‌ طبیعت‌ او نیز روان‌ شد پس‌ از آن‌ گربه‌ای‌ و خوکی‌ و سگی‌ با او در یک‌ بند کشیدند و بدین‌ حال‌ او را در بصره‌، به‌ کوی‌ و برزن‌ می‌گردانیدند و کودکان‌ بصره‌ در قفای‌ او افتاده‌ بودند و آنچه‌ را از او همی‌ رفت‌ می‌دیدند و فریاد می‌زدند و به‌ فارسی‌ می‌گفتند ای‌ شیست‌؟ – او نیز به‌ فارسی‌ می‌گفت‌:

آبست‌ و نبیذست‌ و عصارات‌ زبیب‌ است‌
و دنبه‌ فربه‌ و پی‌ است‌ وسمیه‌ روسبیذست‌

وسمیه‌ نام‌ مادر زیاد است‌ که‌ می‌گفتند در روزگار جاهلیت‌ عرب‌ از روسبیان‌ بوده‌ است‌. این‌ ترانه‌، نمونه‌ای‌ است‌ از آنچه‌ در این‌ دوره‌ کودکان‌ بصره‌، در چنین‌ مواردی‌ می‌خوانده‌اند و با آنکه‌ خواننده‌ و گوینده‌، خود عرب‌ است‌ ظاهراً طول‌ اقامت‌ در بلاد ایران‌، زبان‌ فارسی‌ به‌ او آموخته‌ است‌ و به‌ هر حال‌ این‌ چند کلمه‌ نمونه‌ای‌ از آوازهاو ترانه‌های‌ مردم‌ بصره‌ است‌، در دوره‌ای‌ که‌ هنوز فقط‌ نزدیک‌ چهل‌ سال‌ از سقوط‌ مدائن‌ می‌گذشت‌. و از این‌ حیث‌ در تاریخ‌ زبان‌ ایران‌ اهمیت‌ خاص‌ دارد.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرودی‌ در بلخ‌

۱۸-۲۲- اما ترانه‌ی‌ کودکان‌ بلخ‌، داستانی‌ دیگر دارد. در سال‌ ۱۱۹ هجری‌، سردار عرب‌، اسدبن‌ عبداللّه‌قسری‌ ، از خراسان‌ به‌ جنگ‌ ختلان‌ رفت‌. اما کاری‌ از پیش‌ نبرد و پس‌ از رنجهای‌ بسیار که‌ دید، شکسته‌ و ناکام‌ بازگشت‌. چون‌ در این‌ بازگشت‌ به‌ بلخ‌ رسید، مردمان‌ بلخ‌ در حق‌ او سرودها گفتند، طعنه‌آمیز و تلخ‌، به‌ فارسی‌ که‌ کودکان‌ شهر می‌خواندند و این‌ از کهنه ‌ترین‌ سرودهای‌ کودکان‌ است‌ که‌ در تاریخ ها آمده‌ است‌. می‌خواندند:

از ختلان‌ آمد یه‌ برو تباه‌ آمدیه‌
آباره‌ باز آمد یه‌ خشک‌ و نزار آمدیه‌

از این‌ پس‌، دیگر، تا پایان‌ قرن‌ دیگر، هیچ‌ صدایی‌ در این‌ تیرگی‌ و خموشی‌ انعکاس‌ نیافت‌ و هیچ‌ سرودی‌ و زمزمه ‌ای‌ برنیامد که‌ آن‌ سکوت‌ سرد آهنین‌ را بشکند. زبان‌ عامه‌ فارسی‌ دری‌ بود، و در نهان‌ نیز، کتابهای‌ دینی‌ و کلامی‌ به‌ پهلوی‌ نوشته‌ می‌شد. اما به‌ زبان‌ دری‌ آشکارا نه‌ شاعری‌ سرودی‌ گفت‌ و نه‌ گوینده‌ای‌ کتابی‌ کرد. باز نزدیک‌ یک‌ قرن‌ انتظار لازم‌ بود تا ذوق‌ و قریحه‌ی‌ خاموش‌ ایران‌، «زبان‌ گمشده‌ی‌» خویش‌ را بیابد و بدان‌ نغمه‌های‌ شیرین‌ جاوید خود را آغاز کند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
نخستین‌ رستاخیز؛ سیاه‌ جامگان‌

۱۸-۲۳- خروج‌ سیاه‌جامگان‌ ابومسلم‌ را می‌توان‌ آغاز رستاخیز شمرد. نهضت‌ سیاه‌جامگان‌ از خشم‌ و نفرت‌ نسبت‌ به‌ مروانیان‌ و عربان‌ مایه‌ می‌گرفت‌. اگر شور و طنی‌ و احساسات‌ قومی‌ و ملّی‌ محرک‌ این‌ قوم‌ نبود لامحاله‌ نفرت‌ از ستمکاران‌ عرب‌ در این‌ نهضت‌ و خروج‌، سببی‌ قوی‌ به‌ شمار می‌آمد. و آل‌ عبّاس‌، که‌ از اواخر دوران‌ بنی‌امیه‌ آرزوی‌ خلافت‌ در سر می‌پروردند، از این‌ حس‌ بدبینی‌ و کینه‌ توزی‌ که‌ خراسانیان‌ نسبت‌ به‌ عرب‌ داشتند، استفاده‌ کردند و آنها را بر ضدّ خلافت‌ مروانیان‌ برآغالیدند. از همین‌ راه‌ بود که‌ گویند: ابراهیم‌ امام‌ وقتی‌ ابومسلم‌ را به‌ خراسان‌ جهت‌ نشر دعوت‌ خویش‌ فرستاد، بدو نوشت‌ که‌ در خراسان‌ اگر بتوانی‌، هر کسی‌ را که‌ به‌ تازی‌ سخن‌ می‌گوید بکش‌ و از اعراب‌ مضری‌ کس‌ بر جای‌ مگذار. از این‌ سخن‌ پیداست‌ که‌ محرک‌ عمده‌ی‌ این‌ سیاه‌جامگان‌ ابومسلم‌، دشمنی‌ با ستمکاران‌ عرب‌ بوده‌ است‌ و ابراهیم‌ امام‌ و سایر آل‌ عبّاس‌ نیز از همین‌ راه‌ آنان‌ را به‌ یاری‌ خویش‌ واداشته‌اند. اما اینکه‌ در این‌ نهضت‌ داعیه‌ی‌ مذهبی‌، اثری‌ قوی‌ داشته‌ باشد به‌ نظر مشکل‌ می‌آید. در هر حال‌، محقق‌ است‌ که‌ ابومسلم‌ و یاران‌ او، از نصرت‌ و تأیید عبّاسیان‌، جز برانداختن‌ مروان‌ غرض‌ دیگر نداشته‌اند و مشکل‌ به‌ نظر می‌آید که‌ اگر ابومسلم‌ کشته‌ می‌شد و سیاه‌جامگان‌ فرصت‌ می‌یافتند، دولت‌ و خلافت‌ را بر بنی‌عبّاس‌ باقی‌ می‌گذاشتند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر چند هدف‌ و غرض‌ ابومسلم‌ به‌ درستی‌ از تاریخها برنمی‌آید. و از این‌ روی‌ در باب‌ او بین‌ نویسندگان‌ اخبار اختلاف‌ است‌. بعضی‌ سعی‌ کرده‌اند او را شیعه‌ی‌ آل‌ علی‌ فرا نمایند. بی‌اعتنایی‌ او را نسبت‌ به‌ منصور نیز، که‌ سرانجام‌ موجب‌ هلاکتش‌ گشت‌، از همین‌ رهگذر می‌دانند. اما آنچه‌ از قراین‌ برمی‌آید این‌ پندار را به‌ سختی‌ رد می‌کند؛ رضایت‌ و حتی‌ اقدام‌ او در قتل‌ ابوسلمه‌ی‌ خلال‌ که‌ به‌ تشیع‌ متهم‌ بود، نیز تا اندازه‌ی‌ زیادی‌ احتمال‌ شیعی‌ بودنش‌ را ضعیف‌ می‌کند. آیا ابومسلم‌ تمایلات‌ زرتشتی‌ داشته‌ است‌؟ در این‌ باب‌ جای‌ اندیشه‌ هست‌. با آنکه‌ در تبار و نژاد او اختلاف‌ کرده‌اند، با آنکه‌ او را بعضی‌ کُرد و بعضی‌ عرب‌ نوشته‌اند، از خلال‌ روایات‌ خوب‌ پیداست‌ که‌ ایرانی‌ بوده‌ است‌. نامش‌ را بهزادان‌ و نام‌ پدرش‌ را ونداد هرمزد ضبط‌ کرده‌اند. نسب‌ نامه‌ای‌ که‌ برایش‌ نوشته‌اند، او را از نژاد شیدوش‌ پسر گودرز یا رهام‌ پسر گودرز معرفی‌ می‌کند. بعضی‌ نیز او را از فرزندان‌ بزرگمهر بختگان‌ شمرده‌اند. زندگی‌ کودکی‌ او در تاریکی‌ پندارها و افسانه‌ها فرو رفته‌ است‌. افسانه‌ها او را خانه‌زاد عیسی‌بن‌ معقل‌ عجلی‌ شمرده‌اند و شاید تصور شیعی‌ بودنش‌ نیز از اولاد علی‌ (ع‌) رسانیده‌اند و این‌ همه‌، قطعاً مجعول‌ و ساختگی‌ است‌. نکته‌ اینجا است‌، که‌ علاقه‌ به‌ ایران‌ و آیین‌ قدیم‌ ایران‌، به‌ طوری‌ از کرده‌ها و گفته‌های‌ او برمی‌آید، که‌ هر نسبی‌ و هر پنداری‌ از این‌گونه‌ را سست‌ و ضعیف‌ جلوه‌ می‌دهد. کوششی‌ که‌ او در بر انداختن‌ بهافرید و پیروان‌ وی‌ کرد به‌ نظر می‌آید که‌ برای‌ مجوسان‌ بیش‌ از مسلمانان‌ سودمند بوده‌ است‌، همدردی‌ شگفت‌انگیزی‌ که‌ در فاجعه‌ی‌ پسر سنباد، در نیشابور به‌ زیان‌ عربان‌ نشان‌ داد، از علاقه‌ی‌ او به‌ آیین‌ گبران‌ حکایت‌ دارد. شورشها و سرکشیهایی‌ را نیز که‌ کسانی‌ چون‌ سنباد و اسحاق‌ ترک‌ برای‌ خونخواهی‌ او بر پا کردند بعضی‌ گواه‌ این‌ دانسته‌اند که‌ ابومسلم‌ ظاهراًبه‌ آیین‌ مجوس‌ تمایل‌ و پیوندی‌ داشته‌ است‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
آشفتگی‌ اوضاع‌ و اندیشه‌ ابومسلم‌

۱۸-۲۴- در هر حال‌ شک‌ نیست‌ که‌ ابومسلم‌ ایرانی‌ بوده‌ است‌. شاید هم‌ به‌ آیین‌ دیرین‌ خویش‌ علاقه‌ای‌ تمام‌ می‌ورزیده‌ است‌. اما در سرزمین‌ خویش‌، همه‌ جا با بیداد و آزار مروانیان‌ روبه‌ رو بوده‌ است‌. خراسان‌ و عراق‌ دیار نیاکان‌ خود را می‌دیده‌ است‌ که‌ از بیداد و جفای‌ تازیان‌ عرضه‌ی‌ ویرانی‌ و پریشانی‌ گشته‌ است‌. آشفتگی‌ و شوریدگی‌ روزگاری‌ را که‌ در آن‌، مشتی‌ فرومایه‌ قدرت‌ و شکوه‌ خدایان‌ یافته‌ بوده‌اند به‌ چشم‌ خویش‌ می‌دیده‌ است‌ و دریغ‌ می‌خورده‌ است‌. نومیدی‌ و واماندگی‌ مردم‌ ایران‌ را که‌ هر روز به‌ بوی‌ رهایی‌ با هر حادثه‌جویی‌ همراه‌ می‌شده‌اند و به‌ آرزوی‌ خویش‌ نمی‌رسیده‌اند، به‌ دیده‌ی‌ عبرت‌ می‌نگریسته‌ است‌ و متأثر می‌شده‌ است‌. حق‌ آن‌ است‌ که‌ تاریخ‌ روزگار او از پریشانیها و سرگشتگیها و نیز از دروغها و تزویرها آگنده‌ بود. دنیای‌ او دنیایی‌ بود که‌ از آشوبها و دردها مشحون‌ بود.

آرزوهای‌ شریف‌ مرده‌ بود و آراء و عقاید، همه‌ جا رنگ‌ تزویر و ریا داشت‌. دین‌ بهانه‌ای‌ بود که‌ زیان‌ کسان‌ از پی‌ سود خویش‌ بجویند. آن‌ سادگی‌ و آزادگی‌، که‌ اسلام‌ هدیه‌ آورده‌ بود، در دولت‌ مروانیان‌ جای‌ خود را به‌ ستمکاری‌ و جهانجویی‌ داده‌ بود. هر روز، در عراق‌ و خراسان‌ و دیگر جایها، فرقه‌ی‌ تازه‌ای‌ به‌ وجود می‌آمد و دعوت‌ تازه‌ای‌ آغاز می‌گشت‌. کیسانیها ظهور امام‌ خود را که‌ در کوه‌ رضوی‌ زنده‌اش‌ می‌پنداشتند، انتظار می‌کشیدند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
خارجیها، با تیغ‌ کشیده‌ نه‌ همان‌ عمّال‌ حکومت‌، که‌ مال‌ و جان‌ مسلمانان‌ را نیز همواره‌ تهدید می‌کردند. و مرجئه‌ به‌ پاس‌ حرمت‌ خلفا، قفل‌ سکوت‌ بر دهان‌ می‌نهادند و به‌ شیوه‌ی‌ شکاکان‌ از هر گونه‌ داوری‌ در باب‌ کردار و رفتار ستمکاران‌ تن‌ می‌زدند. دولت‌ بنی‌امیه‌، به‌ سبب‌ غرضها و اختلافها که‌ پدید آمده‌ بود، روی‌ به‌ افول‌ داشت‌. همه‌ی‌ احزاب‌ و همه‌ی‌ فرقه‌ها نیز که‌ در این‌ روزها پدید می‌آمدند و یا خود پدید آمده‌ بودند، جز به‌ دست‌ آوردن‌ خلافت‌ اندیشه‌ای‌ نداشتند، خلافت‌ مهم‌ترین‌ مسئله‌ای‌ بود که‌ در آن‌ روزگار همه‌ جا زبان‌زد خاص‌ و عام‌ بود. شیعیان‌، آن‌ را حقّ فرزندان‌ علی‌ می‌دانستند و خوارج‌ معتقد بودند که‌ هر مسلمان‌ پرهیزگاری‌ می‌تواند به‌ خلافت‌ بنشیند. از این‌ مسلمانان‌ پرهیزگار نیز هر روزی‌ عده‌ای‌ در هر گوشه‌ از کشور مسلمانی‌ پدید می‌آمدند.

نهضت‌ ابومسلم‌ آغاز می‌شود

۱۸-۲۵- در چنین‌ روزگاری‌ بود، که‌ ابومسلم‌ فرصت‌ نهضت‌ یافت‌. این‌ ابومسلم‌ که‌ بود؟ در باب‌ او سخنها گونه‌گون‌ آورده‌اند. پیش‌ از این‌ نیز، در باب‌ او اشارتی‌ رفت‌. آن‌قدر هست‌ که‌ در باب‌ اصل‌ و تبار او مورّخان‌ اتفاق‌ ندارند. زادگاه‌ او را نیز اهل‌ خبر هر یک‌ به‌ دگرگونه‌ آورده‌اند. بعضی‌ مرو و بعضی‌ اصفهان‌ و بعضی‌ هم‌، جایهای‌ دیگر. به‌ هر حال‌ اعراب‌ و عبّاسیان‌، ظاهراً در آن‌ زمان‌ وی‌ را از موالی‌ می‌شمرده‌اند. گفته‌اند که‌ در کوفه‌ با خاندان‌ عجلی‌ ارتباط‌ داشت‌ و گویا در همان‌ جا بود که‌ با بعضی‌ غلاه‌ آشنا شد و از عقاید و دعاوی‌ آنها آگهی‌ یافت‌. درباره‌ی‌ اوایل‌ احوال‌ او، در ابومسلم‌ نامه‌ها و تاریخها، چندان‌ افسانه‌ آورده‌اند که‌ حقیقت‌ را هیچ‌ درنمی‌توان‌ یافت‌. در هر حال‌ به‌ قولی‌ یک‌ چند در کودکی‌ و جوانی‌ حرفه‌ی‌ زین‌سازان‌ می‌آموخت‌ و زین‌ و ساز اسب‌ می‌ساخت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا