خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از این رمان راضی هستید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت شصت و هشتم:
نازی هم جدی شده بود و انگار که برای اولین بار موضوعی پیش اومده بود که باعث می‌شد دست از مسخره بازی برداره:
-درواقع اینطوریه، تا زمانی که بخوای به هر سازشون برقصی و بهترینشون باشی سوارت می‌شن و برچسب خوبم می‌زنن پشت کمرت ولی همین که بخوای یکم هم که شده برای خودت باشی، می‌شی بد. غافل از اینکه ما حیوون نیستیم که رومون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 14 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت شصت و نهم:
کلید و ازش گرفتم و همین طورکه زیر و روش می‌کردم، پرسیدم:
-خودشون نیستن؟
-دیشب دیر وقت براشون کار پیش اومد رفتن خارج از شهر چون ما تا شب نیستیم گفتن این پیشتون باشه پشت در نمونین.
سرش و کمی پایین گرفت و با پوزخندی که به زحمت می‌شد دید آروم جوری که فقط خودش بشنوه لـ*ـب زد:
-خدایی نکرده.
اخم کردم و کلید و توی دستم فشردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 14 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتادم:
نازی که کنارم نشسته بود از شدت چرند بودن چاخان های من ریز ریز می‌خندید و مارال هم همراه با حرص خنده شو هم نوش جان می‌کرد.
چند بار پشت سر هم پلک زدم، استاد که انگار از حرفام متاثر شده بود گفت:
-خب این که اشکالی نداره خانم، بعد از کلاس از یکی از بچه ها جزوه رو می‌تونید بگیرید، الان لطفا گوش کنید.
سری تکون دادم که با لبخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 14 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و یکم:
آبتین و توی راه رو دیدم، داشت خیلی جدی با یکی از استاد های خانم صحبت می‌کرد.
کرم توی وجودم قل خورد و به شکل لبخند روی لـ*ـبم نقش بست.
اروم بهشون نزدیک شدم و از پشت سر کفشم و محکم به ساق پاش کوبیدم که صدای آخش همراه شد با به جلو خم شدنش و جیغ خفه و یهویی استاد.
خیلی صحنه‌ی جالبی بود آبتین خم شده بود روی استاد و اونم با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • خنده
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 13 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و دوم:
-عصر چی کاره این؟ من که اصلا حوصله توی خونه موندن و ندارم.
نازی-بریم سی و سه پل عکس بگیریم، من می‌خوام بذارم توی اینستا.
سرم و تکون دادم که مهرناز ناراضی گفت:
-هنوز درست اینجا مستقر نشدیم به نظراتون درسته تنها بریم بیرون؟
مارال لبخند حرصی زد و جواب داد:
-چرا عزیزم خیلی زشته، من یکی که باید حتما از مامانم اجازه بگیرم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 13 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و سوم:
صبح با صدای جیغ مارال از خواب پریدم.
نگاهی به ساعت انداختم، یازده بود.
به خاطر گردش دیشب امروز حتی نای باز کردن چشمام رو هم نداشتم، به قدری خسته بودم که موقعیت و دلیل دقیق بیدار شدنم و به یاد نمی‌آوردم.
کم چیزی هم نبود چندین ساعت کل خیابون های اصفهان رو وجب به وجب متر کردیم به قدری که زمانی به خونه رسیده بودیم حس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • عجیب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 14 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و چهارم:
اصلا از حرفاش چیزی متوجه نمی‌شدم، گیج جلو رفتم و خودم و توی آینه جا کفشی برانداز کردم.
زبونم بند اومده بود، اون لحظه می‌خواستم کله خودم و مارال و اون دیوونه ای که صدای این دیوونه رو درآورده رو بکوبم توی همین آینه ولی حیف و صد حیف که زمانش نبود.
به سمت اتاقم دویدم تا این افتضاح و درست کنم.
به خاطر خستگی دیشب یادم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 13 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و پنجم:
مارال خودشو و جلو کشید و همین طور که نامطمئن نگامون می‌کرد گفت:
-من یه نقشه دارم، کی پایست؟
خوشم می‌آو هیچ کس اعلام حضور نکرد و مارالی که با غرور نگاهمون می‌کرد یهو بادش خالی شد که زدیم زیر خنده.
مهری-مارال این و بدون که هر کاری که بخوای بکنی ما پشتتیم ولی به این معنا نیست که می‌تونی پشت سر هم دردسر درست کنی ها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 13 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و ششم:
مهری هنوز عصبی بود و سعی می‌کرد این نقشه رو به کل از سیستم حافظه‌ی مغزمون دیلیت کنه:
-شما دیگه عجب کله شقایی هستید، می‌خواید برید خونه مردم، برای یه خصومت شخصی؟
می‌دونید اگه این کار به نیروی انتظامی بکشه دزدی شناخته شده و مجازات داره؟
تازه حالا بدون اجازه صاحب خونه وارد خونش بشید کلی مجازاتش بالاست، حالا فرض کن یه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 13 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفتاد و هفتم:
-محلول آخرمون نوعی آنتی بیوتیکه که با اضافه کردن به این حلال رنگ اون رو بنفش کرده و کارمون و تکمیل می‌کنه.
اگه این حلال مخلوط شده رو به پتاسیم کربنات اضافه کنیم باعث تغییر رنگ محلول به رنگ شیری و در واقع از بین رفتن باکتری ها می‌شه.
حالا کارتون و شروع کنید، ازتون می‌خوام محلول رو جوری تکمیل کنید که واکنشمون به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، Meysa و 13 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا