- عضویت
- 1/7/20
- ارسال ها
- 167
- امتیاز واکنش
- 3,293
- امتیاز
- 213
- سن
- 18
- زمان حضور
- 5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و نهم:
طلا سریع به سمتمون چرخید و با ذوق گفت:
-خوب لیدا خانم توی این چند سال که من نبودم چه شیطنتایی کردین؟
تک خنده ای کردم و بدون توجه به اون دو تا نفله. به پیشخون تکیه دادم و رو به طلا گفتم:
-اولا آخر اسم من خانم نذار که فکر میکنم چقدر پیر شدم، دوما چرا همه تا منه میبینن آمار شیطونیام و میخوان، بابا دیگه گذاشتم کنار...
طلا سریع به سمتمون چرخید و با ذوق گفت:
-خوب لیدا خانم توی این چند سال که من نبودم چه شیطنتایی کردین؟
تک خنده ای کردم و بدون توجه به اون دو تا نفله. به پیشخون تکیه دادم و رو به طلا گفتم:
-اولا آخر اسم من خانم نذار که فکر میکنم چقدر پیر شدم، دوما چرا همه تا منه میبینن آمار شیطونیام و میخوان، بابا دیگه گذاشتم کنار...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: