- عضویت
- 1/7/20
- ارسال ها
- 167
- امتیاز واکنش
- 3,293
- امتیاز
- 213
- سن
- 18
- زمان حضور
- 5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نونزدهم:
میخواست چیزی بگه اما دودل بود، چشماش توی صورتم دو دو میزد.
مطمئن بودم الان صورت مثل گچ دیوار سفیده.
چند بار خواست چیزی بگه ولی انگار منصرف شد، میدونستم چی میخواد ولی من اصلا دوست نداشتم درموردش حرف بزنم. سرم و با بی حالی به سمت بالا چرخوندم هوا تاریک شده بود:
-الان دیگه حتما دخترا کلی نگران شدن، بهشون زنگ بزن و بگو...
میخواست چیزی بگه اما دودل بود، چشماش توی صورتم دو دو میزد.
مطمئن بودم الان صورت مثل گچ دیوار سفیده.
چند بار خواست چیزی بگه ولی انگار منصرف شد، میدونستم چی میخواد ولی من اصلا دوست نداشتم درموردش حرف بزنم. سرم و با بی حالی به سمت بالا چرخوندم هوا تاریک شده بود:
-الان دیگه حتما دخترا کلی نگران شدن، بهشون زنگ بزن و بگو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com