- عضویت
- 1/7/20
- ارسال ها
- 167
- امتیاز واکنش
- 3,293
- امتیاز
- 213
- سن
- 18
- زمان حضور
- 5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نهم:
مهرناز زود تر به خودش اومد و دستاش و به هم کوبید:
-اخ جون، لیدا بالاخره داری از ترشیدگی در میای.
پس کله ای بهش زدم و گفتم:
-تو که از من بزرگ تری.
با افاده گفت:
-بزرگ تر بودن به عقل نه به سن.
لبخند شروری زدم و از گافی که داد استفاده کردم:
-یعنی تو الان عقلت از من کم تره.
بدون توجه به حرف من با همون افاده ساختگی گفت:
- معلومه...
مهرناز زود تر به خودش اومد و دستاش و به هم کوبید:
-اخ جون، لیدا بالاخره داری از ترشیدگی در میای.
پس کله ای بهش زدم و گفتم:
-تو که از من بزرگ تری.
با افاده گفت:
-بزرگ تر بودن به عقل نه به سن.
لبخند شروری زدم و از گافی که داد استفاده کردم:
-یعنی تو الان عقلت از من کم تره.
بدون توجه به حرف من با همون افاده ساختگی گفت:
- معلومه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: