خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

از این رمان راضی هستید؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت نهم:
مهرناز زود تر به خودش اومد و دستاش و به هم کوبید:
-اخ جون، لیدا بالاخره داری از ترشیدگی در میای.
پس کله ای بهش زدم و گفتم:
-تو که از من بزرگ تری.
با افاده گفت:
-بزرگ تر بودن به عقل نه به سن.
لبخند شروری زدم و از گافی که داد استفاده کردم:
-یعنی تو الان عقلت از من کم تره.
بدون توجه به حرف من با همون افاده ساختگی گفت:
- معلومه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 39 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت دهم:
سفارش دادیم برامون بستنی آوردن، با شوخی و خنده شروع کردیم به خوردن که بیتا هم اومد.
از دور براش دست تکون دادم که به سمت‌مون اومد... سلام کرد و دخترا هم به گرمی جوابش و دادن.
مارال بی طاقت دستاش و به هم می‌مالید، اخرم طاقت نیاورد و تند تند گفت:
-خب از هر چی که بگذریم سخن دوست خوش تر است، ببین بیتا جون شما از اون شب تولد لیدا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 36 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت یازدهم:
خداوندا واقعا چی افریدی. یکی خوشگل تر از اون یکی.
اونی که حرف میزد زد از همشون جذاب تر بود چشمای ابی کوچیکی داشت به موها و ته ریش مشکی. خیلی جیگر بود به قول مارال هلو فقط تنها مشکلش این بود که توی چشماش غرور و تکبر موج میزد. یکیشون هم چشمای سبزی داشت با موهای قهوه ای تیره.
اون‌یکی چشم و ابرو مشکی بود آخریم کلا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 35 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت دوازدهم:
تا از کافه دور شدیم دخترا شروع کردن به خندیدن.
قیافه مغروری به خودم گرفتم و گفتم:
-خب کاراموز های عزیز این فقط یه چشمش بود اگه خواستین بیشتر یاد بگیرین باید مبلغی رو به عنوان دستمزد من کنار بگذارید، با تشکر.
خلاصه با شوخی و خنده سوار ماشین شدیم و توی راه هم با بیتا کورس گذاشتم و البته هم که برنده شدم بعدم دخترا رو رسوندم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 34 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سیزدهم:
اَه دیگه مغزم نمی‌کشه.
دقیقا پنج شیش ساعته دارم می‌خونم الانم ساعت سه صبحه، بابا من‌غلط کردم رشته تجربی رو انتخاب کردم.
از اون روز توی کتاب خونه چهار روز می‌گذره.
خودمو با درس و کتاب مشغول کردم تا سریع نرم با نیما حرف بزنم، صبح هم امتحان دارم، خیلی خوندم اما حس میکنم هیچی بلد نیستم.
اگه کم بشم همه روحیم کلا دود میشه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 35 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت چهاردهم:
از روی صندلی بلند شدم و برای بار هزارم‌ به ورقه امتحانم نگاه کردم. همه رو جواب داده بودم اما به سختی.
اینقدر که سخت بود باور کن همه رو غلط غلوط نوشتم.
ورقه رو محکم روی میز کوبیدم و بدون توجه به اخم استاد ناظر رفتم‌ بیرون.
خودم و روی نیمکتی پرت کردم و سرم و به پشتی نیمکت تکیه دادم. چشمام و بستم تا یکم‌ حالم بیاد سر جاش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 34 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت پونزدهم:
می‌رم خونه خودم، اگه زحمتی نیست؟
با تعجب به سمتش برگشتم، بابا پسر تو دیگه چقدر کم هوشی، اگه من می‌دونستم خونت کجاست که نمی‌پرسیدم.
تا نگام و روی خودش دید، ادرس و گفت.
تازه متوجه نیتش شدم.
خندم گرفته بود اما بازم مثل همیشه سعی در دفعش داشتم.
جلوی یه ساختمون تجاری سیزده طبقه ایستادم، جای قشنگی بود، خوشمان آمد. به سمت نیما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 33 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت شونزدهم:
سیما دختر عمش و هم بهمون معرفی کرد، ازاده دختر بانمک و سر سنگینی بود.
با اینکه همسن من‌ بود اما مثل یه خانم بالغ و عاقل رفتار می‌کرد. چشمای قهوه ای روشن و تیله ایش خیلی نظر منو جلب کرد.
صورت سبزه و گردی هم داشت که باعث شده بود با نمک به نظر بیاد. خونگرمیش باعث شد ما همون اول باهاش جور شیم.
شوخی می‌کردیم و می‌خندیدیم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، YeGaNeH، Z.a.H.r.A☆ و 31 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هفدهم:
مارال با دیدن حالم، خط نگاهم و دنبال کرد و با دیدنشون به وضوح رنگش پرید اروم و بریده بریده گفت:
نه، ای...این. لی...لیدا...
بدون توجه به مارال به سمتشون حرکت کردم، مارال هم حرفش و قطع کرد و دنبالم اومد.
پشت یکی از درختا یکم دور تر ازشون ایستادم و بهشون نگاه کردم.
نیما بود یه تی شرت مشکی و شلوار جین شیش تیکه پاش بود که انواع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، YeGaNeH و 34 نفر دیگر

Lida eftkhar

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
1/7/20
ارسال ها
167
امتیاز واکنش
3,293
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 7 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت هجدهم:
بدون اینکه توی حالت صورتم تغییری به وجود بیارم، سرم و به چپ و راست تکون دادم که ادامه داد:
-رفت. رفت با یکی دیگه، البته من درست نمی‌دونم، یکی از هم کلاسی هام که قبلا باهاش دوست بوده میگفت شنیدم از اینجا رفته. می‌دونی تنها کاری که کردم چی بود؟
اروم خندید و گفت:
-تو روی همه‌ی کسایی که میخواستن با این موضوع مثلا عذابم بدن و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلدادگی واهی | Lida eftkhar کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، رز سیاه، Z.a.H.r.A☆ و 32 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا