- عضویت
- 13/3/20
- ارسال ها
- 144
- امتیاز واکنش
- 2,730
- امتیاز
- 213
- سن
- 19
- زمان حضور
- 10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
«مهدیه»
صدای دعوای چند نفر عین خوره روی مخم بود و اجازه نمیداد که بخوابم! سعی کردم چشمهام رو باز کنم؛ ولی پلکهام یک میلی متر هم تکون نخوردند! به حرفهاشون گوش دادم تا شاید بفهمم الان کجا هستم. زنی با صدای عصبی گفت:
-ببین مکس این دختر هنوز بهوش نیومده، باید صبر کنی!
-فلورا این دستور ملکه است من نمیتونم کاری بکنم!
مکس و فلورا دیگه...
صدای دعوای چند نفر عین خوره روی مخم بود و اجازه نمیداد که بخوابم! سعی کردم چشمهام رو باز کنم؛ ولی پلکهام یک میلی متر هم تکون نخوردند! به حرفهاشون گوش دادم تا شاید بفهمم الان کجا هستم. زنی با صدای عصبی گفت:
-ببین مکس این دختر هنوز بهوش نیومده، باید صبر کنی!
-فلورا این دستور ملکه است من نمیتونم کاری بکنم!
مکس و فلورا دیگه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: