خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
با رفتن اون موجود بی ‌اختیار چشم‌هام بسته شدند و من وارد دنیای خواب شدم.
توی یک قلعه‌ی باشکوه بودم، تمام دیوارهای قلعه طلایی بودن و کنار در یک گلدون پر از گل‌های رز گذاشته بودند که بوش توی کل قصر پیچیده بود. ناگهان فردی با سرعت به سمتم اومد و از من رد شد.
ترسیده بودم و دست و پام می‌لرزید؛ ولی خونسردیم رو حفظ کردم و به دنبال اون فرد که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 19 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از روزها پیاده رفتن بالاخره رسیدیم. کتاب افسانه‌ای توی دریای خون مخفی شده بود و ما الان روبه‌روی دریای خون بودیم. دریای خون برعکس اسمش زیبا و تمیز بود، اونقدر زیبا که دلت نمی‌خواست ازش چشم برداری. همه‌ یک‌ جا جمع شدیم تا نگاهی به نقشه بندازیم.
جان از توی کوله‌اش نقشه رو بیرون آورد و یک نقطه رو نشون داد.
-این جا در عمیق‌ترین قسمت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 20 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفسم توی ریه‌‌ حبس شد و با ترس و لرز برگشتم به پام نگاه کردم که یک گیاه رو دیدم. گیاه داشت دور پام می‌پیچید؛ هر کاری هم می‌کردم باز نمی‌شد و به طرز عجیبی تند بالا می‌اومد و داشت کل بدنم رو می‌پوشوند‌‌. کم‌ کم گیاه تا روی دست‌هام رسید و اون حباب از دستم افتاد؛ اما عجیب این بود که حباب سر جاش برگشت.
تقلا‌های من فایده نداشتند و از بد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 17 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
باورم نمی‌شد، یک پری‌ دریایی مهدیه رو گرفته بود؛ ولی تعجبم از این بود که اون پری‌دریایی مرده؛ اما چطور ممکنه؟!
پری ‌دریایی توی یک لحظه شنا کرد و از دیدم خارج شد، اون مهدیه رو با خودش برد!
به دنبال اون پری ‌دریایی رفتم؛ اما سرعتش خیلی زیاد بود و گمش کردم و من هم ناچار به ساحل برگشتم. جان و دنیل به همراه کامیلا کنار ساحل نشسته بودند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 15 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
«مهدیه»
داخل یک باغ بزرگ پر از گل و درخت‌های رنگارنگ بودم، هر درخت یک رنگ بود و این جذابیت خاصی به باغ می‌بخشید. صدای خنده‌های چندتا بچه توجهم رو جلب کرد، از راه سنگی‌ای که کف باغ بود عبور کردم تا به یک محوطه‌ی بازی رسیدم. توی محوطه بازی دوتا بچه داشتند باهم بازی می‌کردند. یکی از بچه‌ها دختر بود و اون یکی پسر و هر دو چهره‌های زیبایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 15 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی‌ جون لای چشم‌هام رو باز کردم. دو نفر بالای سرم بودند و با لبخند من رو نگاه می‌کردند کلمات نامفهومی رو زمزمه ‌کردم که یکی از اون دخترهای زیبا با موهای کرم و چشم‌های قهوه‌ای که زیر ابروهای خوش فرمش پنهان شده بود گفت:
-باید بخوابی تا بتونی نیروت رو بدست بیاری!
بعد از این حرف یک چیزی زمزمه کرد که چشم‌هام تار شدند و دیگه هیچی نفهمیدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 14 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
اون پسر که فکر کنم سایمون بود به سمتم اومد، روبه‌رو‌‌ام ایستاد و با شکاکی گفت:
-هانا تو چیزی یادت نمیاد؟!
سرم رو تکون دادم که دستش رو کلافه توی موهاش کرد.
-هانا من بهت گفته بودم به اون چیز که حتی نمی‌دونی چی هست دست نزن! حالا ببین چه بلایی سرت اومده!
ابروهای جنی توی هم گره خورد و بازوی سایمون رو کشید و رو بهش با عصبانیت غرید:
-سایمون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 15 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
ملکه الیزابت سخنرانی باشکوهی رو به نمایش گذاشت و بعد با اجازه‌‌اش همه به سمت سطح آب حرکت کردیم. سمت راستم ساشا و سمت چپم سایمون قرار داشتند و خیلی با اقتدار شنا می‌کردند! فقط کمی با سطح آب فاصله داشتیم و من دلشوره‌ی عجیبی داشتم که تمام حس خوبم رو به حسی شوم تبدیل کرده بود. دست ساشا رو توی دست‌هام محکم گرفتم و فشار دادم که ساشا با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تعجب
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 15 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساشا بی ‌رمق در حال مبارزه بود و نیروی جادویی‌اش هم در مقابل اون اژدهای بزرگ هیچ فایده‌ای نداشت، نمی‌تونستم فقط یک گوشه بشینم و شاهد مرگ بهترین دوستم باشم. بدون توجه به درد پهلوم به طرف اون اژدها شنا کردم، بهشون خیلی نزدیک شده بودم که اژدها غرشی کرد و گلوله‌ای از آتش به سمت ساشا پرتاب کرد؛ اما ساشا به موقع حفاظ جادویی‌اش رو درست کرد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 13 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
«ساشا»
هانا بهم کمک کرد و من رو به یک جای امن برد. همه‌ بدنم درد می‌کرد و احتیاج به جادوی درمانی داشتم. چند دقیقه بعد سر و کله‌ی سایمون پیدا شد و با دیدن من توی اون حالت با نگرانی به سمتم و گفت:
-ساشا حالت خوبه؟!
-جادوی درمانی!
سایمون که منظورم رو گرفته بود سری تکون داد و دست‌هاش رو به سمت من گرفت که نورهای طلایی رنگی از انگشت‌هاش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 14 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا