- عضویت
- 13/3/20
- ارسال ها
- 144
- امتیاز واکنش
- 2,730
- امتیاز
- 213
- سن
- 19
- زمان حضور
- 10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
با رفتن اون موجود بی اختیار چشمهام بسته شدند و من وارد دنیای خواب شدم.
توی یک قلعهی باشکوه بودم، تمام دیوارهای قلعه طلایی بودن و کنار در یک گلدون پر از گلهای رز گذاشته بودند که بوش توی کل قصر پیچیده بود. ناگهان فردی با سرعت به سمتم اومد و از من رد شد.
ترسیده بودم و دست و پام میلرزید؛ ولی خونسردیم رو حفظ کردم و به دنبال اون فرد که...
توی یک قلعهی باشکوه بودم، تمام دیوارهای قلعه طلایی بودن و کنار در یک گلدون پر از گلهای رز گذاشته بودند که بوش توی کل قصر پیچیده بود. ناگهان فردی با سرعت به سمتم اومد و از من رد شد.
ترسیده بودم و دست و پام میلرزید؛ ولی خونسردیم رو حفظ کردم و به دنبال اون فرد که...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: