- عضویت
- 13/3/20
- ارسال ها
- 144
- امتیاز واکنش
- 2,730
- امتیاز
- 213
- سن
- 19
- زمان حضور
- 10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی که تمام ماجرا رو برای همه تعریف کردم، نفس راحتی کشیدم و سرم رو بلند کردم که با نگاه بهت زدهشون روبهرو شدم. هیچ کدوم حرف نمیزدند و با چشمهای از حدقه در اومده فقط نگاهم میکردند.
بالاخره بعد از چند دقیقه اولین کسی که به حرف اومد الکس بود:
-تو چیکار کردی؟!
-خب تعریف کردم.
الکس سرش رو تکون داد و گفت:
-تو نمیدونی چه کار...
بالاخره بعد از چند دقیقه اولین کسی که به حرف اومد الکس بود:
-تو چیکار کردی؟!
-خب تعریف کردم.
الکس سرش رو تکون داد و گفت:
-تو نمیدونی چه کار...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: