خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
لباس‌هام رو با یک تیشرت و شلوار راحتی عوض کردم و بعد از اینکه موهام رو دم اسبی شونه کردم، از اتاقم بیرون رفتم. با خوشحالی به سمت آشپزخونه قدم برداشتم و وقتی رسیدم، یک سلام بلند و بالا به همه گفتم و نشستم. مامان برام غذا کشید و جلوم گذاشت. غذا رو بو کردم که آب دهنم راه افتاد. اولین قاشق رو که گذاشتم توی دهنم طعم، خوب غذا رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 12 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
«برایان»
حدود یک ساعتی بود که داشتیم به سمت قلعه‌ی سلطنتی پرواز می‌کردیم و بیشتر راه رو اومده بودیم. سرم رو برگردوندم و به الکس که مهدیه رو گرفته بود تا نیوفته نگاه کردم. ناخواسته به گذشته فکر کردم، همون گذشته‌ای که باعث شد من باهاش ملاقات کنم و این همه راه رو بیام.
***
«گذشته»
با قدم‌های استوار و اخمی روی پیشونی به سمت اتاق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 12 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای چند لحظه سکوت بینمون حکم ‌فرما شد و این من رو آزار می‌داد. پوفی کردم و از روی مبل بلند شدم و به سمت پنجره‌ی بزرگ اتاقم رفتم. پشت پنجره ایستادم و همین‌طور که به منظره‌ی جزیره خیره بودم گفتم:
-احساس می‌کنم که به زودی می‌تونم از این جزیره برم!
تتیا با شک گفت:
-اما این امکان نداره برایان! پدر هرگز چنین اجازه‌ای رو به تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 11 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
اژدهای کهن لحظاتی رو سکوت کرد و بعد شروع به حرف زدن کرد:
-من در پیشگویی دیدم که تو برای پیدا کردن دختری که نجات بخش آندلسه از این جا می‌ری و وقتی اون رو پیدا کردی همراهش خواهی بود. جزئیات رو نمی‌تونم بهت بگم؛ ولی باید همین‌ قدر بدونی که تو با محافظت از اون دختر خودت رو نجات می‌دی.
از طرفی هم خوشحال بودم و هم ناراحت. چرا من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، MĀŘÝM و 10 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
آروم روی جزیره فرود اومدیم و بعد از اینکه الکس پایین اومد، به حالت انسانیم برگشتم. زیر چشمی نگاهی به جسم ریزه میزه‌ی مهدیه که توسط دست‌های قدرتمند الکس نگه داشته شده بود نگاه کردم. این دختر از اون چیزی که فکر می‌کردم عجیب‌تره. حتی وقتی که بیهوشه هم نجاتمون می‌ده. رفتارش شبیه تتیا و ناد... اِواناست. شاید چون خواهرشه این‌ ‌طور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Asal_Zinati و 10 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
دنیل نگاه خصمانه‌ای به الکس کرد؛ ولی جوابش فقط بی‌‌تفاوتی بود.
شاید بهترین گزینه این باشه که الکس این جا بمونه؛ ولی آه! لعنتی حس عجیبی دارم.
با اعصابی داغون غریدم:
-دنیل به عنوان شاهزاده دستور می‌دم این کار رو انجام بدی. قدرت‌های الکس بیشتر به درد ما‌ می‌خوره.
درسته که جادوی تلپورت دنیل خیلی به درد می‌خورد؛ ولی قدرت‌های الکس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Asal_Zinati و 11 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
با ترس و تعجب یک قدم به عقب رفتم. در حالی که سعی داشتم ترسم رو مخفی کنم با صدایی که کمی می‌لرزید گفتم:
-تو... کی هستی؟
اژدها قدمی به سمتم برداشت که زمین زیر پام به شدت لرزید و تعادلم رو از دست دادم.
-چرا هنوز قدرتات رو به دست نگرفتی؟
آب دهنم رو قورت دادم و گفتم:
-تو کی هستی؟ دشمنی یا دوست؟!
اژدها که می‌خواست قدم دیگه‌ای به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Karkiz و 9 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
دنیل به سمتم اومد و جلوم نشست. دست‌هام رو گرفت و گفت:
-خدا رو شکر که بیدار شدی. نمی‌دونی چقدر نگرانت شده بودیم.
لبخندی زدم که دنیل رو آروم کنم و گفتم:
-بقیه کجان؟!
نگاه دنیل دلخور شد.
-واقعا که بعد بیهوش بودن اونم یک روز کامل نباید بگی، ببخشید که نگرانتون کردم!
لبخندم ایندفعه واقعی شد؛ ولی بعد از فهمیدن حرفی که دنیل زد با وحشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Ryhwn و 9 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
الان همه چی به من بستگی داره. این منم که باید اونا رو نجات بدم. اونا همیشه به من کمک می‌‌کردند؛ در حالی که هیچ کاری از من بر نمی‌اومد؛ ولی الان همه چی فرق داره، نمی‌زارم طلسم احساستم جلوی راهم رو بگیره! من باید از الان یک تغییر خیلی بزرگ بکنم‌.
همین‌طور که می‌دویدم سعی کردم که از جادو استفاده کنم؛ ولی هیچ تاثیری نداشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Ryhwn و 5 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
-هیچ وقت برای تغییر دیر نیست.
این صدای کیه؟! چه صدای قشنگی داره. مثل یک موسیقی دلنواز می‌مونه که دوست داری هر لحظه گوش بکنی.
-به این افکار گوش کن تا بفهمی چه تغییری ایجاد کردی و این رو بدون تغییر از خود فرد شروع می‌شه!
صداهای زیادی توی سرم شروع به حرف زدن کردند و یکی‌شون خیلی آشنا به نظر می‌اومد.
-من تسلیم نمی‌شم. من بخاطر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Ryhwn و 5 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا