خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
قلبم تندتند شروع به زدن کرد و بی صبرانه منتظر جمله‌ی بعدی برایان موندم؛ ولی بجاش همه چی یک هو ناپدید شد و صدای اون فرد در فضا پیچید:
-می‌شنوی؟! تو باعث یک تغییر بزرگ بودی و همون‌طور که گفتم تغییر از خود فرد شروع می‌شه!
-تو کی هستی؟
بی‌ صبرانه منتظر موندم که خودش رو معرفی کنه.
-بهتره که پرده از بعضی چیزها برداشته نشه. حالا هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Janan_m و 3 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
دختر بعد از درمان الکس به سمت غول سنگی رفت. غول سنگی با دیدن اون حواسش جمع شد و به طرفش حمله کردم که دختر به طرز ماهرانه‌ای جا خالی داد و با دست چپش ضربه‌ای به غول زد که غول چند قدم عقب رفت و پاش رفت روی بقیه‌ی تله‌ها و غول‌های سنگی بیشتری ظاهر شدند.
حواسم رو به کارهای اون دختر جمع کردم. غول‌های سنگی همه به سمتش حمله ‌ور شدند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، Janan_m و 5 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی به اندازه‌ی کافی گلوله‌ی آتش بزگ شد، اون رو به سمت غول‌ها پرتاب کرد و سریع به سمتم اومد. قبل از اینکه گلوله‌ی آتش به غول‌ها برخورد بکنه یک جادوی محافظتی دورمون کشید و چند لحظه بعد انفجار مهیبی رخ داد.
بعد از انفجار مهدیه جادو رو دور کرد و به سمت من اومد. با استرس گفت:
-تکون نخور الان درمانت می‌کنم.
وقتی که جادو بدنم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، Janan_m و 4 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
آخه چقدر این آدم خوبه. منم کنار گوشش زمزمه کردم:
-پس فقط من حق دارم تو رو دن صدا کنم.
و لبخند ژکوندی زدم. برایان با اخم داشت به حرکات ما نگاه می‌کرد. از دن فاصله گرفتم اینور اونور رو نگاه کردم و سوتی زدم که برایان سری از روی تاسف تکون داد.
فلیکس رو به ما با صدای بلند گفت:
-به سمت قصر حرکت می‌کنیم.
دن سرش رو با حالت مسخره‌ای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، Janan_m و 4 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
غمگین به راهی که برایان رفت نگاه کردم. کاش زودتر می‌گفتم بهش شاید اون‌طوری شرایط یکم فرق می‌کرد.
-نگران نباش؛ ما نمی‌ذاریم اتفاقی برات بیوفته. تو الان مثل خواهرمی و مهم‌تر این که پرنسسی و امیدمون، پس زندگیت خیلی با ارزشه.
تو چشم‌هام نگاه کرد و گفت:
-زندگی تو چیز کمی نیست که روش شرط بندی کنی! هر زندگی‌ای باارزشه، حتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
فشار شمشیر روی گردنم بیشتر شد و اون یارو گفت:
-چطور وارد شدی؟
پوفی کردم و گفتم:
-ببخشید که زودتر خودم رو معرفی نکردم، من پرنسس مهدیه هستم، پادشاه... ببخشید اسمتون چیه؟
مغرور نگاهم کرد و جواب داد:
-شانزدهمین پادشاه اژدهایان، شاه بردیا.
غلط نکنم این اسم ایرانیه!
بردیا شمشیرش رو از روی گردنم برداشت و گفت:
-چطور یک پرنسس اومده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
-من از همون اول که وارد این دنیا شدی تو رو زیر نظر گرفتم، تو از اون چه انتظار داشتم فراتر رفتی.
-من فقط بخاطر مردم این کار رو می‌کنم، اونا تنها خانوادی من توی این دنیا هستند.
سرم روپایین انداختم؛ چیزی تا غروب آفتاب نمونده بود و بهتره بی‌خیالش بشم.
آهیل کمی خودش رو جابه‌جا کرد و با مکث گفت:
-من قلبم رو بهت می‌دم‌.
بهت زده سرم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، Ryhwn و 4 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنوز راه زیادی رو نرفته بودم که چند تا سرباز محاصره‌ام کردند.
یکیشون با تهدید گفت:
-همین الان تسلیم شو.
قلب رو مخفی کردم و گفتم:
-من دشمن نیستم.
یکی دیگ‌شون که دم قرمز داشت پوزخندی زد و گفت:
-هه، اگه پری‌دریایی نیستی پس دشمنی!
اینا چرا انقدر زبون نفهمن اخه؟!
-من باید ملکتون رو ببینم، اون الان منتظر منه.
دوباره همون اولی گفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!، Ryhwn و 2 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دریای خون که بیرون اومد نفس راحتی کشیدم و روی ماسه‌های کنار دریای نشستم و به آسمون پر ستاره نگاه کردم.
-فقط یکم دیگه مونده.
کتاب آسمانی که کنارم بود رو برداشتم و خواستم بازش کنم؛ ولی باز نشد. بیخیال دوباره گذاشتمش کنار، حتما باید یک جای خاص باشم تا باز بشه.
روی ماسه‌ها دراز کشیدم و چشم‌هام رو بستم. صدای موج‌های دریا و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Ghazaleh.A، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 4 نفر دیگر

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/3/20
ارسال ها
144
امتیاز واکنش
2,729
امتیاز
213
سن
18
زمان حضور
10 روز 23 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
برایان آهی سوزناک کشید که دلم براش کباب شد؛ حالا درکش می‌کنم! چقدر توی بچگی سختی کشیده.
-همه چیز مثل همیشه بود تا اینکه یک روز اژدهای کهن من رو فرا خوند...
با شنیدن کلمه‌ی اژدهای کهن حواسم رو بیشتر جمع کردم.
-اون بهم یک ماموریت داد که می‌تونستم از اون جا بیرون بزنم.
نگاهش به من افتاد و چشم‌هاش درخشید.
-اون ماموریت پیدا کردن تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آندلس | آلیسا کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Karkiz، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا