نویسنده این موضوع
-آروم باش رامین؛ چرا تند تند نفس میکشی؟
با حرص، با سوز و با تمام نفرت غریدم:
-این... تویی که... زِ... زندگیم رو...؛ خراب کردی!
-آه، آره متاسفانه؛ الانم در تلاش اینم همه چیز رو درست کنم.
من نمیخواستم چیزی درست بشه و نمیتونستم با این خاطرات مضحک به زندگیم ادامه بدم. من میخواستم تموم بشه؛ تموم!
-آه، یادم نبود زخمت هنوز خونریزی...
با حرص، با سوز و با تمام نفرت غریدم:
-این... تویی که... زِ... زندگیم رو...؛ خراب کردی!
-آه، آره متاسفانه؛ الانم در تلاش اینم همه چیز رو درست کنم.
من نمیخواستم چیزی درست بشه و نمیتونستم با این خاطرات مضحک به زندگیم ادامه بدم. من میخواستم تموم بشه؛ تموم!
-آه، یادم نبود زخمت هنوز خونریزی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: