خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-آروم باش رامین؛ چرا تند تند نفس می‌کشی؟
با حرص، با سوز و با تمام نفرت غریدم:
-این... تویی که... زِ... زندگیم رو...؛ خراب کردی!
-آه، آره متاسفانه؛ الانم در تلاش اینم همه چیز رو درست کنم.
من نمی‌خواستم چیزی درست بشه و نمی‌تونستم با این خاطرات مضحک به زندگیم ادامه بدم. من می‌خواستم تموم بشه؛ تموم!
-آه، یادم نبود زخمت هنوز خون‌ریزی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 18 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای قدم‌هاش قطع شد. اون دقیقاً پشت سرم ایستاده و به من نزدیک بود! این رو از نفس‌های عمیقش می‌فهمیدم.
-می‌دونی؟ زخم‌های بزرگ با مرور زمان دیگه مثل قبل اذیتت نمی‌کنه؛ ولی رد اون تا آخر عمر همراهته! امکان نداره فراموشش کنی... .
درست بود؛ اما جوابی ندادم. اگه باز سوالی می‌پرسیدم من رو دار می‌زد؟ بعید نبود!
دوست داشتم بدونم چه اشتباهی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 17 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-این چرندیات چیه تعریف می‌کنی؟ بذار برم.
-زخمات هنوز هست...
نمی‌خواستم تو یه اتاق باهاش باشم، نمی‌خوام ببینمش یا بشناسمش، فقط می‌خوام برم یه‌جا و خودم رو خلاص کنم.
صدای ناخون‌هاش روی تخته اعصابم رو خورد می‌کرد، سکوت کرده بود و انگار داشت فکر می‌کرد چه تصمیمی بگیره.
گلوم فقط یکم می‌سوخت و معدم درد می‌کرد، ولی می‌تونستم راه برم، یقین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 17 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستش رو روی دستم قرار داد، دست‌هاش زیادی سرد بود و این آزارم می‌داد. دوست داشتم هر چه زودتر کارش رو تموم کنه.
طناب دست‌هام رو باز کرد و از صدای قدم‌هاش متوجه شدم که ازم فاصله گرفته.
مچ دستم رو مالیدم، به خاطر طناب درد می‌کرد؛ نفسی عمیق از روی خستگی کشیدم و چشم‌هام رو باز کردم.
یه لحظه احساس کردم نزدیکه کور بشم! نور خورشید براق‌تر از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 17 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستی به موهام کشیدم و در خروجی رو بستم و نگاهی به کوچه انداختم، چقدر آشنا بود! نمی‌تونستم سرم رو بلند کنم فقط درحالی که با دستم دلم رو گرفته بودم عقب‌تر رفتم و خونه رو نگاه کردم. اینجا همون جاست که با کیوان آشنا شدم،
آره، دقیقا همون جاست! همون جایی که بهم دست داد و خودش رو معرفی کرد، همون جا که یه دختر بچه بالای پشت بومش بود!
دستم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 16 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفسی عمیق کشید، سری تکون داد و زیر لـ*ـب گفت:
-باشه.
بی‌توجه بهش ازش دور شدم، نمی‌تونستم درست راه برم و همش سرم گیج می‌رفت. چند قدم ازش دور بودم که اومد از زیر بازوم چسبید و گفت:
-می‌خوام کمکت کنم.
-نخواستم، فقط بزن به چاک و برو پی کارت!‌
-خب... حداقل به عنوان آخرین کارم برای تو، به عنوان یک انسان.
سرم رو به عنوان تاسف تکون دادم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
  • جذاب
Reactions: Ghazaleh.A، Mohadeseh.f، *KhatKhati* و 15 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
کیوان مثل من گیج شده بود. سعی کردم به تک تک سوال‌هاش جواب بدم، ولی خیلی خسته بودم‌
دست کیوان رو پس زدم و رفتم بشینم روی مبل که روشا اومد جلوم و نگاهم کرد، بهش زل زدم که یه دفعه جیغی کشید و خواست بپره از گردنم آویزون بشه که عقب رفتم و گفتم:
-نه، نه! نکن!
ایستاد و محو تماشای من شد. از جلوش رفتم و روی مبل نشستم، اون هم چشمش به کیوان خورد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: Ghazaleh.A، Mohadeseh.f، *KhatKhati* و 15 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
به رفتن کیوان نگاه کردم. برخوردم باهاش خوب نبود و بابت این، حسِ پشیمونی می‌کردم؛ ولی از طرفی هم خائن بود، این رو نمی‌تونستم در نظر نگیرم!
دستم رو روی سرم گذاشتم و چشم‌هام رو بستم. سرگیجه امونم نمی‌داد و فشارم پایین می‌اومد.
وجود روشا رو در کنارم حس کردم؛ دستم رو گرفته بود. توقع نداشتم حتی اون این‌قدر نگران بشه!
-تو کجا بودی؟
با دستم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Ghazaleh.A، Mohadeseh.f، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
مریم نگران کنارم اومد، دستش رو روی شونه‌‌ام گذاشت و گفت:
-چی‌شده؟!
دوباره آخ بلندی گفتم و با صدایی گرفته جواب دادم:
-درد می‌کنه...
از بازوم چسبید و کمکم کرد که به اتاق برم؛ روی تـ*ـخت دراز کشیدم که کنارم نشست. یه لیوان آب از روی میز بهم داد و تیکه‌ای از موهای قهوه‌ایش رو پشت گوشش فرستاد و گفت:
-من می‌رم مسکن بیارم.
لبخندی روی صورت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: Ghazaleh.A، Mohadeseh.f، *KhatKhati* و 13 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
امیدوار بودم حالش خوب باشه؛ ولی اگه مارسلین سراغش رفته باشه چی؟ اگه حالش بدتر باشه چی؟ من باید چیکار می‌کردم؟
اون ساتورها و چاقوهای آویزون از دیوارش رو یادم بود! خون‌های روشون هنوزم خیس بودند؛ نکنه مامانم رو با اون‌ها به قتل رسونده؟ اصلاً این چه لجنیه من توش افتادم؟!
حالم از خودم بهم می‌خورد؛ کاش سر به تنم نبود!
دوست داشتم تنها باشم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • خنده
Reactions: Ghazaleh.A، Mohadeseh.f، *KhatKhati* و 11 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا