نویسنده این موضوع
آهی کشید، احتمالا به این فکر میکرد که به جای دالیا، اگر بچههای خودش بودند چیکار میکرد؟ شاید هم ابدا نمیخواست توی همچین موقعیتی قرار بگیره! من هم اصلا دوست نداشتم اون روز مضحک رو که هیچکس نبود به یاد بیارم! هیچکس!
-خدا بیامرزه.
-اوهوم... خونه چی؟
دستش رو به هم کوبید و موهاش رو پشت گوشش فرستاد.
-یه کاریش میکنیم، فقط بگو چی شده؟
تک...
-خدا بیامرزه.
-اوهوم... خونه چی؟
دستش رو به هم کوبید و موهاش رو پشت گوشش فرستاد.
-یه کاریش میکنیم، فقط بگو چی شده؟
تک...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: