نویسنده این موضوع
-فکر نمیکنی داری قضاوت میکنی؟
بی حالتر از چیزی بودم که بخوام جوابی طولانی بدم، برای همین گفتم:
-نه.
-من به خاطر شماها برگشتم. اینکه به یه مادر انگ خودخواهی بزنی چیزی جز قضاوت نیست! بیشتر از خودم شماها مهم هستید. برای همین ازدواج کردم چون فکر میکردم نیاز به یه پدر دارید؛ ولی خب...
با لبخند به مریم نگاه کرد و ادامه داد:
-تو و خواهر...
بی حالتر از چیزی بودم که بخوام جوابی طولانی بدم، برای همین گفتم:
-نه.
-من به خاطر شماها برگشتم. اینکه به یه مادر انگ خودخواهی بزنی چیزی جز قضاوت نیست! بیشتر از خودم شماها مهم هستید. برای همین ازدواج کردم چون فکر میکردم نیاز به یه پدر دارید؛ ولی خب...
با لبخند به مریم نگاه کرد و ادامه داد:
-تو و خواهر...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: