خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-فکر نمی‌کنی داری قضاوت می‌کنی؟
بی حال‌تر از چیزی بودم که بخوام جوابی طولانی بدم‌، برای همین گفتم:
-نه.
-من به خاطر شماها برگشتم. اینکه به یه مادر انگ خودخواهی بزنی چیزی جز قضاوت نیست! بیشتر از خودم شماها مهم هستید. برای همین ازدواج کردم چون فکر می‌کردم نیاز به یه پدر دارید؛ ولی خب...
با لبخند به مریم نگاه کرد و ادامه داد:
-تو و خواهر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • گریه‌
Reactions: Nargesabd، Mohadeseh.f، *KhatKhati* و 18 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
«حال»
حرف‌هام رو با آه کشیدنی تموم کردم.
صاف و سفید، دوست داشتم مثل سقف اون اتاق باشم. چشمم رو به هر طرف هم بچرخونم، باز تغییری نبینم و تحولی نشه؛ می‌خواستم سقف، شایدم دیوار باشم!
من به این باور رسیده بودم که دنیا دو رنگه، سیاه و سفید. من دقیقاً همون صفحه‌ی سیاه بودم که منتظر یک لکه‌ی سفید هست؛ یه روانی داشت صفحه من رو خط خطی می‌کرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: Sh@bnam، Nargesabd، Mohadeseh.f و 18 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا خواست دهنش رو باز کنه سریع از اتاق در رفتم! پشت سرم یه سری چیز‌ گفت که چون هول کرده بودم نشنیدم. خنده‌ام گرفت، ولی نه از روی گستاخ شدنم و به این افتخار نمی‌کردم؛ از روی عصبانیت خنده‌ام گرفت، چون فقط داشت چرت و پرت برام سرِهم می‌کرد. حرف‌های امید دهنده حالم رو بهم می‌زد و حاضر بودم شرط ببندم صرفاً جهت حرف زدن دهنش رو باز کرد. من و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، Nargesabd، Mohadeseh.f و 16 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
استایل متفاوتی داشت و این باعث جلب توجه بقیه آدم‌ها می‌شد. نمی‌فهمیدم چرا به خاطر همین، جوری نگاه می‌کردند انگار آدمی چیزی کشته! البته به منم نگاه می‌کردند و با تاسف سر تکون می‌دادند؛ نمی‌دونستم چرا!
لباس‌هاش شامل یک شلوار آبی و پیرهن خردلی گشاد و بلند بودند. یک عالمه گوشواره و خرت و پرت هم ازش آویزون بود. آدم بی‌ بند و بار، ولی مثبت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، Nargesabd، Mohadeseh.f و 17 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
حدود بیست دقیقه پیش دالیا رفته بود. باد گرمی می‌وزید و شاخه‌های درخت رو به صدا درمی‌آورد.
بوی خون توی سرم پیچید؛ سرعت گذر یکی از پشت سرم اون‌قدر واضح بود که سرم رو چرخوندم و شبح سیاهی رو دیدم! نفسم رو آروم بیرون دادم و سعی کردم بهش فکر نکنم؛ استرس این رو داشتم که یکی بیاد و سرم رو بکوبه به دیوار! ولی نه، تکراری نمی‌خواستم.
دستام وسط...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، Mohadeseh.f، *KhatKhati* و 15 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبح فکر کنم ساعت سه بعد از ظهر این‌ها بود که بیدار شدم؛ ولی باز هم حس جسدی رو داشتم که به تـ*ـخت چسبیده بود. به معنای واقعی نمی‌تونستم تکون بخورم! تمام بدنم کوفته و بوی رنگ می‌داد.
نمی‌دونم چقدر با خودم کلنجار رفتم که تونستم از تـ*ـخت دل بکنم و لباس‌هام رو عوض کنم.
جدیداً با روشا و مریم خیلی بحث نمی‌کردم. شایدم بهتر بود بگم اصلاً...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، Nargesabd، Mohadeseh.f و 15 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
وسط حرفم پرید، دستش رو بالا آورد و با لحنی تهدیدوارانه گفت:
-چی مفت می‌گی؟ دقیقا منظورت چیه؟!
-به نظرم این قضیه رو ول کن، داری به خاطر من خودت رو به خطر می‌ندازی.
خندید و دستش رو گذاشت روی شونه‌‌ام و با لبخندی پر رنگ‌تر پرسید:
-حالت خوبه؟ چرا مثل احمق‌ها حرف می‌زنی؟
-من الان صدام شبیه احمق‌هاست؟
-نه هزار الله اکبر عادیه صدات؛ ولی فکر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، Nargesabd، Mohadeseh.f و 16 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-تراژدیش نکن.
ابروهام رو خم کردم و زیر لـ*ـب فحشی نثارش کردم. این دیوونه‌ ا‌ست، از جونش سیر شده! فکر می‌کنه من فاز فیلم هندی برداشتم، ولی نمی‌خوام به خاطر من به زندگیش گند بخوره و اون بی خیالِ دنیا درحالی که جلوی پنکه دهنش رو باز کرده بود، می‌خندید.
مثلاً از من بزرگ‌تره، خل و چل!
برخاستم و از آستینش چسبیدم و بلندش کردم. مشتی به بازوم زد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Ghazaleh.A، Nargesabd، Mohadeseh.f و 15 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای گوشی بلند شد، نفسم رو فوت کردم و مداد رو کنار‌ گذاشتم. گوشی رو برداشتم و بی‌حوصله جواب دادم:
-الو؟
صدای لات دالیا توی گوشم پیچید:
-الو، سام بلیکوم، رامین فردا هستی بیام پولت رو بدم؟
-پول واسه چی؟!
-دیوار رو رنگ کردی دیگه!
-آها، واسه اون... اوکیه!
-یا علی.
گوشی رو قطع کردم و پرتش کردم یه گوشه و نگاهی به طرحم انداختم. نه، این طرح...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، Nargesabd، Mohadeseh.f و 14 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
آهی کشید؛ لبخند مصنوعیش رو حتی از پشت تلفن هم حس می‌کردم. مکث کرد و گفت:
-به تو چه؟
حقیقتاً خیلی قانع کننده بود، واسه همین دیگه حرفی نزدم؛ ولی می‌خواستم بدونم چه کاری با من داشته.
-الو؟ ماویش هستی؟
-آره...
-ببین من تا الان فهمیدم یارو بیکاره و یه لجن کاری‌هایی هم داشته، مثل اینکه تو کار جن گیری بوده و بعد کنار گذاشته...
چشم‌هام از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A، Nargesabd، Mohadeseh.f و 15 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا