خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-مامان آروم باش، چیزیم نیست!
به یقه‌م چسبید و با صدایی بلند گفت:
-یعنی چی چیزیم نیست؟! این زخما چیه؟ توی کدوم لجنی افتادی تو؟ از بابات یاد گرفتی! نه؟!
یقه‌م رو از دستش جدا کردم و درحالی که متعجب بودم و نفس نفس می‌زدم گفتم:
-آروم باش!
-چطوری آروم باشم؟! چه خاکی به سرم بریزم؟ اصلاً تو چه غلطی کردی؟
بهش زل زدم و آروم جواب دادم:
-من... با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 14 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
وقتی رفتم بیمارستان وضعیتم اون‌قدر هم وخیم نبود. برای گردنم یک پماد تجویز کردند؛ برای معد‍‌م هم یک بخیه مجدد زدند و دارو و خرت و پرت اضافی دادند.
فضای بیمارستان حالم رو بهم می‌زد؛ پر از آدم‌های مریض، ولی امیدوار! یاد اون روز می‌افتادم که مامان رو دیده بودم. این‌جا همون بیمارستان بود؛ هر چند دیگه اهمیتی نداشت.
بعضی مواقع روی اعصابم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 14 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا داستان این زن شبیه من بود؟!
حرف‌هاش آزارم می‌داد و ترس رو به خونم تزریق می‌کرد! دست‌هام عرق کردند و به لرزش افتادند. گوشه آستینم رو گرفتم و فشار دادم؛ احساس می‌کردم هوایی برای نفس کشیدن وجود ندا‌شت! ایستادم و اونم ایستاد. می‌خواستم نفس‌هام بالا بیاد؛ نمی‌دونستم چرا این‌طور شدم! تاثیر سرُم‌ها و آمپول‌هایی بود که تو بیمارستان بهم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 14 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با پام در رو به جلو هل دادم و قدم‌های آروم برداشتم. نگاهی به خونه انداختم؛ دیوارهای آجری و خاکستریش دیگه داشت پودر می‌شد و می‌ریخت! بالاتر رو که نگاه کردم چشمم به بالکن خورد؛ پنج شیش‌تا گلدون که یکیشون گوجه و بقیه گل بودند.
هر وقت گلدون‌ها رو می‌دیدم یاد مریم و کیوان می‌افتادم؛ هر دو جونشون رو به خاطر دوتا شاخه گیاه می‌دادند!
نگاهم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 13 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
-دلم...
درد شدیدتری از معدم گذشت و نتونستم حرفم رو ادامه بدم. همش به خاطر مارسلینه! اضطرابم به معدم می‌زنه.
مریم به تته پته افتاد، چپ و راستش رو نگاه کرد و گفت:
-بریم بیمارستان؟
سرم رو بالا گرفتم و درحالی که نفس نفس می‌زدم جواب دادم:
-نه... نه داروهام رو بده.
-داروهات؟
اطرافش رو نگاه کرد که چشمش به کیسه‌ داروی روی زمین خورد، سریع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 12 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیچ کاری جز نفس کشیدن نکردم! مدت طولانی‌ای به دیوار زل زدم و خمیازه ‌کشیدم. برای اینکه بدنم از حالت یک‌نواخت در بیاد، روی تـ*ـخت چرخیدم و میوه‌هایی که مریم برام پوست ‌کنده بود رو خوردم، دفترم رو خط خطی ‌کردم و نفس‌های عمیق و بلند ‌کشیدم.
تمام کارهایی که یه ساعت پیش انجام دادم توی همین‌ها خلاصه می‌شد. روشا چند دقیقه بعد اومد و باهام حرف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 11 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
اون پول‌های لعنتی باید کجا باشند؟!
لحظه‌ای کمد به چشمم خورد، جلو رفتم و درِ کمد رو باز کردم. یعنی ممکنه داخل جیب یکی از شلوارهام باشه؟
نگاهی گذرا به شلوارهام کردم، اون روز اصلاً چه شلواری پوشیده بودم؟
با اخم سر تکون دادم؛ چه سوال احمقانه‌ای بود! جیب تک تک شلوارهام رو گشتم که بالاخره اون پول لعنتی رو پیدا کردم و دادم دست مریم.
مریم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 11 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
نه لعنتی!
صدای قطع شدن تلفن و بوق‌های پشت سر هم توی گوشم پیچید؛ دست‌هام یخ زدند و گوشی سُر خورد و افتاد. دستم رو داخل موهام فرو بردم و چشم‌هام رو بستم.
سرم گیج می‌رفت و اسمش رو همش زیر لـ*ـب تکرار می‌کردم:
-دالیا، دالیا، دالیا!
دستم رو روی گلوم گذاشتم تا نفسم بالا بیاد. مدت طولانی‌ای به زمین خیره موندم و همش اسمش رو زمزمه می‌کردم.
سر تا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 12 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم رو بالا گرفتم و نگاهش کردم:
-اون، اون حالش خوبه؟
-علم غیب ندارم که، تعریف کن!
از این‌که توی این وضعیت افتضاح طنازیش گل کرده بود متنفرم!
بهش از تماسم گفتم و بعد سکوتش، ناله‌اش، افتادن و جواب ندادنش!
نگاه عمیقی به لیوان دستش کرد و سر تکون داد، با لحنی آمیخته از تاسف گفت:
-من متاسفم؛ ولی اگه این‌طوره امیدی نیست!
نفسم رو فوت کردم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 11 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
«هفته‌ی بعد»
-خب؛ حالا باورت شد؟
خاک پیرهنم رو تکون دادم، سرم رو پایین انداختم و کمی به کفش‌های مشکیم نگاه کردم.
-نمی‌دونم.
دستی به موهاش کشید و نگاهی معنادار بهم انداخت. درحالی که موهای صافش رو جلوی شیشه یه ماشین برانداز می‌کرد؛ لبخندی به نشونه رضایت زد و با لحن طعنه آمیزی خطاب به من گفت:
-هر کسی ندونه فکر می‌کنه لیلی و مجنون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان زمزمه اهریمن (جلد اول 9101) | ~HadeS~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: Sh@bnam، Ghazaleh.A، Mohadeseh.f و 11 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا